تحقیر
وزارت دفاع جلوی دشمن را گرفت
وزارت نیرو جلوی خشکسالی را
صداوسیما هم فعلاً با دروغ درگیر است
خدایا خداوندا
وصیت داریوش ماریوش را ولش
مرا از آزادی بیان دیگران
محافظت بفرما!
این، یکی از شعرهای طنز اکبر اکسیر در کتاب تازهی او «مالاریا» ست که در آخرین روزهای پارسال منتشر شد. خودِ اکسیر به این جور شعرها میگوید «فرانو» و در سه مصاحبهای که آخر همین کتاب بازنشر شده، در بارهی آن توضیح داده است. من با شعرهای طنز اکبر اکسیر آشنا نبودم تا دیدن همین کتاب که از خواندن آن خیلی لذت بردم و گاهی حتا حیرت کردم، خصوصاً از خلاقیتِ او در دور زدن سانسور! خودش گفته در این کتاب کوشیده از زبانی سادهتر بهره بگیرد و با زبان بازی نکند تا برای عامهی مردم مفهوم باشد. ولی در همین کتاب، هر جا که نتوانسته میل خود به بازی با زبان را مهار کند، جایی بود که من سر شوق میآمدم. مثل این شعر:
مدیریت
ادارهی ما دو جور کارمند دارد
یکی کار میکند پول میگیرد
یکی پول میگیرد، کار میکند
ادارهی ما مهم نیست
ادارهی اینها سخت است!
چند تا دیگر از شعرهای او را بخوانید تا مثل من کیفور شوید، حال و هوای کتاب هم دستتان بیابید.
تیراژ
محبوبیت احمد شاملو
کفرم را درمیآورد
با این که مرده است
هم کتابهایش تجدیدچاپ میشود
هم سنگ قبرش!
لتیان
سد زدیم
جلوی حرکت رودها را گرفتیم
اما ندانستیم
در جغرافی پنجم نوشته بود:
از بهم پیوستن چند رود
دریاچه به وجود میآید!
سرقت ادبی
در این کتاب
چند شعر خوب هم بود
آدم خوشسلیقهای در بررسی
آنها را برای خود برداشت
تا لذت متن
در انحصار او باشد
تافل
ابن عربی پدر عرفان نظری بود/ من پدر عرفان اکسیر
ابن عربی از بیخ عرب بود/ من از بیخ ترک
ابن عربی به انگور میگفت عنب / من به انگور میگفتم اوزوم
برای انگورشناسی به کلاس زبان رفتیم / اما به جای انگور مولوی را شناختیم
مولوی عربی میخواند / ترکی فکر میکرد / فارسی مینوشت
و ثابت میکرد همدلی از همزبانی بهتر است
پایان ترم، من در آستارا ماندم / ابن عربی در بغداد
و مولوی سراسر جهان را گرفت
اکبر اکسیر در آستانهی شصت سالگی ست، در آستارا زندگی میکند و کتاب «مالاریا»ی او را نشر مروارید در ۱۰۸ صفحه منتشر کرده است. در ضمن از عکس او که در پشت جلد کتابش چاپ شده، پیدا ست که خوشتیپ و مهربان هم هست!
بدون نظر