اشاره:
یادداشت پیشینام در بارهی جوکهای قومی و چرخش گستردهی اساماسهای طنز از «یه ترکه» و برخی نظائر آن به جوکهای «یه لره»، باب گفتوگو را در این باره در شبکههای اجتماعی نظیر فیسبوک و گوگلپلاس باز کرد و تا اکنون، دوستانی چون رضا ساکی و جلال سمیعی هم مطالبی تحلیلی در بارهی آن در وبلاگهاشان نوشتند. آنچه در ادامه میخوانید، نوشتهی «کاوه خوشخواه» است که نخست آن را در گوگلپلاس منتشر کرد. او در این نوشته بیشتر به آثار تخریبی جوکها نظر داشته است.
هویت ملی و سه موضوع
کاوه خوشخواه
دولت مقتدر یا ملت مقتدر
دولت چیزی نیست جز ساختهای از ملت برای سامان دادن و نظم بخشیدن به امور و همچنین استفادهی بهینه از منابع. دولت ساختهای است در خدمت ملت. آنچه که اهمیت دارد، مقتدر بودن ملت است؛ ملتی که بتواند دولت لجامگسیخته را رام کند.
وقتی از ملت صحبت میکنیم از چه چیزی صحبت میکنیم
مِلَّت را میتوان یک واحد بزرگ انسانی تعریف کرد که طی تکامل تاریخی به وجود آمده و بر شالودهی اشتراک سرزمین و اقتصاد و تاریخ و فرهنگ ملی استوار است. عامل پیوند آن فرهنگ و آگاهی مشترک است. از این پیوند است که احساس تعلق به یکدیگر و احساس وحدت میان افراد متعلق با آن واحد پدید میآید.
هویت فردی، هویت قومی یا هویت ملی
هویت فردی، عبارت است از شاخصهها و نشانههایی که یک فرد را از فرد دیگر متمایز میسازد؛ و هویت جمعی، عبارت است از نشانههایی که یک جمع را از جمعی دیگر متمایز میگرداند. چنانچه این جمع یک ملت باشد، هویت آنان، هویت ملی نامیده میشود که با آن میتوان آن ملت را از دیگر ملتها باز شناخت. و اگر آن جمع یک قوم باشد هویت قومی گویند.
هویتهای جمعی وجود دارد و تغییرات آن آرام و در درازمدت است، اما آنچه که ما به عنوان اعضای این جامعه میتوانیم انجام دهیم کمک به مقتدر شدن ملت است. ایجاد پیوندهای بیشتر بین افراد و جمعها و نزدیک شدن آنها به یکدیگر است.
حال در چهارچوب هویت، ملت و دولت موارد زیر را می توان مطرح کرد:
۱- برخورد حکومت با قومیتها
حکومت افسارگسیخته برای دوام خود نیاز به تضعیف ملت دارد. اما از طرفی تضعیف هویت ملی به تقویت هویت قومی کمک میکند که اتفاق افتادن هم زمان این دو خطر جداییطلبی را افزایش میدهد. راه مقابله با جداییطلبی اقوام، افزایش هویت ملی است همگام با افزایش هویت قومی.
۲- جوکهای قومیتی
این جوکها دو مشکل را همزمان دارند اول این که پیوند بین یک قومیت و بقیهی جامعه را تضعیف میکند و باعث تضعیف هویت ملی شده و خطر جداییطلبی را افزایش میدهند. دوم این که با تکرار آن و به مرور زمان آن قوم فاعلیت خود را برای واکنش نشان دادن دربارهی این جوکها را از دست میدهد و آنها رو جزیی از هویت قومی خود حساب میکند!
۳- دادن صفات منفی به ملت یا اکثریت ملت
دادن صفات منفی به یک جامعه نیز دو مشکل همزمان ایجاد میکند. اول آن که صرف آگاه کردن مردم از این صفات لزوماً منجر به اصلاح جامعه نمیشود و حتا بیم آن میرود که آن صفات به عنوان هویت جمعی در نظر گرفته شود. (مثال طنزهای انتقادی اجتماعی مانند برره!) که البته راهکار مناسب ارائه کردن الگوهای مناسب به جامعه و عملگرا بودن در زمینهی اصلاح است نه صرفاً بیان صفات بد. دوم آن که وقتی صفت منفیای به یک جامعه نسبت داده میشود، عقلانی است که فرض کنیم اکثریت آن جامعه آن صفت را دارند. حال خیلی طبیعی است که هر فرد با شنیدن یا بیان کردن این جمله که “مردم ایران فلان صفت منفی را دارند.” خود را خارج از آن اکثریت در نظر بگیرد (که امید به اصلاح آن فرد منتفی میشود). در صورتی که هر فردی همین کار را کند اتفاقی که میافتد هر شخص خود را از جامعه جدا کرده است و باعث تضعیف و دور شدن مردم از یکدیگر میشود و کماکان بیاعتمادی را افزایش میدهد.
پینوشت:
اگر در این باره چیزی نوشتید، لطفاً خبرم کنید. اگر هم وبلاگ ندارید، ولی حرفی برای گفتن دارید، برای صحبت در بارهی آن به منظور نشر در خوابگرد به من ایمیل بزنید. [email protected]
بدون نظر