خالد رسولپور: امروز از نشر چشمه تماس گرفتند و خبر دادند که مجموعهداستان دومم مجوز نگرفتهاست. مجموعهداستان «زیر ناخنهای شوهرم» تقریباً شش ماه در ارشاد معطل بررسی و صدور مجوز بود و بالأخره امروز با حذف پنج داستان اصلی (تقریباً هفتاد صفحه از یک کتاب صد و سی صفحهای!)، جنازهی آش و لاشاش را به دفتر ناشر برگرداندند تا با تغییر نام! به خاک سپردهشود. (باور کنید “تغییر عنوان کتاب” عین اصطلاحی ست که در اصلاحیه مرقوم فرمودهاند.)
خوشبختانه سالهاست که میل چاپ کتابهایم را به گور سپردهام. یعنی اصلاً برایم فرقی نمیکند نوشتههایم را در انترنت منتشر کنم، یا پرینت بگیرم و به دوستان نزدیک بدهم، یا اصلاً منتشر نکنم و تنها با همسرم رونماییاشان! کنم، و یا با مجوز ارشاد چاپشان کنم. حتا نوشتن و ننوشتنشان هم زیاد برایم توفیری ندارد. از نوشتن یک داستان و خواندن یک داستان، تقریباً به یک اندازه لذت میبرم. اصل کار هم، همین لذت است انگار.
از گردانندگان «نشر چشمه» بابت استقبال، مهربانی، صداقت، انصاف، وجدان حرفهای و نظم و انضباطشان، تشکر میکنم.
امیدوارم روزی برسد که تاثیر بدآموزیهای یک داستان کوتاه، به یکهزارم تاثیر بدآموزی ِ “اعدام انسانها در ملاء عام” (که اینروزها به وفور شاهدیم)، برسد. آن روز میدانید که داستانهایمان در چه تیراژی منتشر خواهندشد؟
خالد رسولپور [منبع]
بدون نظر