سفری به سوی راه داستان
حتماً زیاد شنیدهاند در مورد تاثیر و اهمیت مترجمان بر دانش و فرهنگ در جوامع پیرامونی مثل ما. و این اهمیت نه به خاطر مثلا تسلطی است که آنان به زبان مبدا و مقصد دارند، که باید داشته باشند. بلکه به خاطر چیزی است که در ذات عمل آنان وجود دارد؛ انتخاب.
گاه یک مترجم با انتخابی که از میان انبوه دانش تولیدشده در یک حوزهی فرهنگی میکند، تأثیر غیرقابل انکاری بر مسیر یک نسل میگذارند. در همین حوزهی ادبیات خودمان، مثلا انتخاب خانم فرزانه طاهری باعث شد «کلیسای جامع» ریموند کارور، یک دهه بخش مهمی از نویسندگان کشور را به دنبال خود بکشاند. یا خانم مژده دقیقی در دههی گذشته با انتخابهایش از انبوه داستانهای کوتاه تولید شده در دنیا، بخشی از سلیقهی خوانندگان ما را شکل داده است.
من به خاطر پایاننامهی کارشناسی ارشدم، تقریبا همهی کتابهای ترجمهشده به فارسی در حوزهی دراماتورژی از ابتدا تا سال ۸۴ را خواندم. همان جا بود که با کتاب «داستان، ساختار، سبک و اصول فیلمنامهنویسی» نوشتهی «رابرت مککی»، نشر هرمس، آشنا شدم. به نظر من این کتاب چکیدهی دانش بشر در حوزهی دراماتورژی از ارسطو تا این زمان است. من بارها و بارها آن را خواندهام و هر بار که دست میگیرم دوباره، باز میآموزم. و جالب این که این کتاب اصلا برای مبتدیها نیست. فیلمنامهنویسان، نمایشنامهنویسان و داستاننویسان باتجریه که اتفاقا چند کار حرفهای هم کردهاند، بیشتر از بقیه میتوانند از این کتاب سود ببرند. منظورم این نیست که سخت نوشته شده، نه. بسیار هم ظاهرش ساده است. اما کارکرد آن در داستانهایی فقط برای نویسندگان تا حدودی با تجربه آشکار میشود.
سال گذشته هم با این کتاب آشنا شدم: «سفر نویسنده»، نویسنده: «کریستوفر ووگلر»، ناشر: «مینوی خرد».
از میان تمام کسانی که پیرامون نقش و اهمیت اسطورها در تاریخ بشر سخن گفتهاند، محبوبترینشان برای نویسندگان، اندیشمند کانادایی «جوزف کمبل» است. کمبل اسطوره و نمادهایش را مستقیما با داستانگویی و روایت پیوند میزند و در کتاب برجستهی خود «قهرمان هزارچهره»، کل تاریخ بشر را و همهی روایتهای کبیر و به ظاهر گوناگون آن را با هر نگاه و سلیقهای، ذیل روایت سفر قهرمان تفسیر میکند.
«کریستوفر ووگلر» کارشناس فیلمنامهی کمپانی دیزنی و چند استودیوی مشهور دیگر، در کتاب کاربردی و خوشخوان خود به نام «سفر نویسنده» روایتِ کبیر کمبل از سفر همهی قهرمانان اسطورهای همهی ملل و فرهنگهای مختلف را، در پلات فیلمنامه نمایانده و برای هر درامنویسی، خوان گسترده و هوسانگیزی فراهم کرده که از طریق آن نویسندگان میتوانند نگاه دقیقتری حتی به خود و آثارشان بیندازند.
ووگلر پلات هر رمان، فیلمنامه و اصولا هر درامی را بر اساس آرای کمبل طی دوازده مرحله (از جمله دنیای عادی، دعوت به ماجرا، رد دعوت، ملاقات با استاد و …) تقسیمبندی کرده و حدود و امکانات آن را بررسی میکند. البته کتاب و مثالهایش عمدتا برای سینما نگاشته شده اما به گمان من هر نویسندهای در حوزهی درام با خواندن آن نکات بسیار سودمندی دریافت خواهد کرد.
پس از آرای یونگ در باب کهنالگوها، بسیاری از نویسندگان اهمیت ازلی ابدی این مفهوم در سرشت بشر را روز به روز بیشتر نمایاندهاند. اما در بحث درام نیز کهنالگوها تاثیر به سزایی دارند. تا آن جا که ووگلر حتی در مورد شخصیتپردازی نیز از الگوهای آشنا و فورستریِ «تیپ» و «شخصیت» پرهیز کرده و خلاف فورستر و تمام نظریهپردازان رمان که بیشتر به «پرداخت» شخصیت اهمیت میدهند، به «کارکرد» آن توجه دارد.
البته همین جا یاد یادآوری کنم کتاب سودمند ووگلر، برای رماننویسان بیشتر در حوزهی پلات پرفایده است و همچنان که هنوز است، رمان مدرن به پرداخت شخصیت اهمیت میدهد و در این زمینه به سینما که از شخصیت بیشتر کارکرد طلب میکند، قافیه را نباخته است. زیرا همان قدر که سینما به عنوان صنعت – هنر، اسطورهساز است، رمان مدرن تقدسزدا و اسطورهشکن است، یا حداقل سعی میکند باشد. بنابراین دوستان رماننویسم پس از خواندن کتاب ووگلر گمان نکنند میشود رمانی را به تمامی و از همهی جهات بر اساس بازنماییهای او از ساختار اسطورهای نگاشت. البته کتاب ووگلر برای رمانهایی که بر اساس ژانر نگاشته میشوند، راهنمای درجه یکی خواهد بود.
با این همه، حداقل یک بار خواندن کتاب ووگلر برای هر نویسندهای اعم از رماننویس، نمایشنامهنویس و فیلمنامهنویس بسیار مفید است و به آنان خواهد آموخت اساساً نویسندگی یعنی دانایی و دانایی هم یعنی توانایی.
و این روزها کتاب «راه داستان»، نوشتهی کاترینا آن جونز را تمام کردم. کتابی که شما را چنان برای نوشتن سر ذوق میآورد که با تمام کردن هر صفحهاش، دلتان هوای صفحهی کاغذ یا شاسی کیبورد میکند.
از ابتدای قرن گذشته بود که اندیشمندان به طور جدی به اهمیت روایت و روایتگری در سرنوشت بشر بیشتر پی بردند و مطالعه دربارهی آن را سرعت بخشیدند؛ از فروید و یونگ گرفته تا فوکو و باختین و …. مسئله این است که این عالیجنابان، اندیشههای واقعا ژرفشان، از جنس مطالعات پسانگارشی است. یعنی زمانی که مثلا داستانی نوشته میشود یا رمانی چاپ میشود یا فیلمی ساخته میشود و این بزرگان دربارهی آن صحبت میکنند، مقاله مینویسند و کتاب چاپ می کنند. بسیاری از این دست پژوهشها هم به فارسی ترجمه شده و میشود. به خصوص در دو دههی گذشته سرعتی مضاعف پیدا کرده است.
اما سه کتابی که من از آنان نام بردم از جنس مطالعات پیشانگارشی است. این کتابها به درد پز دادن، به درد منبع برای پز دادن، به درد استفاده از آنان برای ضایع کردن دیگری (در نقد مکتوب یا جلسهی ادبی) نمیخورد. فقط به این درد میخورد کسی که واقعا عاشق نوشتن است، و تا به حال هم چند داستان یا فیلمنامه یا نمایشنامهی حرفهای نوشته و یا چاپ کرده و یا از روی آن فیلمی ساخته شده، در تنهایی بخواند و یا با دوست همدلی دربارهی آن صحبت کند تا در کارهای بعدیاش نکات کلیدی و عمیق آن را به کار بندد. به نظر من این سه کتاب اهمیتشان برای نویسندگان (یعنی کسانی که بیشتر از هر چیز در دنیا به داستان گفتن علاقه دارند) هزار برابر مهمتر از آرای روایتشناسانهی فروید و یونگ و فوکو و بودریار و باختین و دریدا و … است.
و دست آخر که دوستمان امیرحسین یزدانبد قرار است مطلب نسبتا مفصلی دربارهی این سه کتاب (که خودش اسمشان را گذاشته اناجیل سهگانه) بنویسد.
آها! مترجم هر سه کتاب «محمد گذرآبادی» ست که من در همین لحظه به احترام این مرد و کار بزرگی که کرده، از جایم بلند میشوم و کلاهم را از سر برمیدارم.
بدون نظر