رمان شب ممکن محمدحسن شهسواری، بیتردید بحثانگیزترین رمان سال ۸۸ بوده تا کنون. این را میشود، هم از واکنشهای خوانندگان عادی فهمید، هم از بحثها و نقدهایی که نویسندگان و منتقدان در بارهی آن پیش کشیدند. در میان هر دو گروهِ خوانندهها، کسانی هستند که برای این رمان کمترین ارزش ادبی قائل نیستند تا کسانی که آن را نمونهای موفق از یک اثر پستمدرن میدانند. شب ممکن پر از داستان است، اما نه داستانهایی که روایت شدهاند بلکه روایتهایی که داستان شدهاند، و این «شیوهی روایتگری» اثر است که ذهن خواننده را در مورد یکی از مهمترین مضامین ذهن انسان امروز به چالش میکشد. به تعبیر دیگر، برخلاف ظاهر فریبندهاش، ما از شیوهی روایت است که مضمون اصلی رمان را درک میکنیم. و این، چیزی فراتر از بحث قدیمی همبستگی فرم و محتواست و جایی ست که «روایتگری» و «ذهن خواننده» جای «فرم» و «محتوا» را میگیرند.
به هر حال، بحث بر سر این رمان هنوز ادامه دارد، و شاید مطالعهی مقالهی مفصل دکتر حسین پاینده در بارهی آن برای موافقان و مخالفان این اثر راهگشا باشد. دکتر پاینده اگر نگوییم تنهاترین، میتوانیم بگوییم بهترین کارشناس و منتقد ایرانی در زمینهی ادبیات پستمدرن است. او در این مقالهی آکادمیک، همهی اجزای این رمان را در پیوند با مؤلفههای ادبیات پستمدرن واکاویده و با اتکا به نظریههای ادبی در این زمینه، به این نتیجهی متقن رسیده است که «شب ممکن» یک اثر پستمدرنیستی موفق است. به خوانندگان این رمان، چه آن را پسندیده باشند چه نه، خواندن این مقاله را توصیه میکنم. [متن کامل مقاله]
بدون نظر