عجایبِ محکومیتِ یک داستاننویس به استناد داستانهای چاپشدهاش، تمامی ندارد. دادگاه بدوی او را به سه ماه حبس تعزیری و ۹ ماه حبس تعلیقی مشروط به نوشتن چهار مقالهی سفارشی محکوم کرده بود. پس از اعتراض، دادگاه تجدید نظر که قانوناً یا باید حکم را تخفیف دهد یا نهایتاً آن را ابرام کند، در یک اقدام بیسابقه و عجیب، ضمن حذف شرطِ نگارش چهار مقالهی سفارشی، او را به تحمل یک سال حبس تعزیری محکوم کرده است.
از ابتدای پیش آمدن این ماجرا، همهی امیدمان این بود که دستگاه قضایی و امنیتی کشور متوجهِ این خطا بشوند که محکوم کردن یک داستاننویس با اتهام نشر اکاذیب و توهین، آن هم در کتابی که با مجوز ارشاد چاپ شده و هماکنون هم در بازار کتاب رسماً فروخته میشود، میتواند افزون بر آسیبهای بسیار زیادی که به خودِ نویسنده وارد میکند ـ که تا کنون کرده ـ تبعاتِ فرهنگی، اجتماعی و سیاسی بدی هم داشته باشد. ولی دیدیم که دادگاه بدوی، بیتوجه به این موضوعات، او را به اتهام نشر اکاذیب در داستاناش، به سه ماه حبس تعزیری و ۹ ماه تعلیقی محکوم کرد که واکنشهای بسیاری هم داشت. مثل این نامهی سرگشادهی نویسندگان و مترجمان، یا حتا واکنش کیومرث پوراحمد که اعلام کرد قصد دارد، کتاب یادعلی را به فیلم تبدیل کند.
حالا، بحثِ این موضوعات انگار در درجهی دوم اهمیت قرار گرفته و بنا به توضیحات نیکبخت، وکیل یادعلی، دادگاه تجدیدنظر که قانوناً حق تشدید مجازات را ندارد، این نویسندهی حبسکشیدهی از کار بیکارشده را قرار است روانهی زندان یاسوج کند؛ زندان شهری که دادگاه مدعی ست، داستاننویس در کتاباش، به مردم آن شهر و دیار توهین کرده است. هیچ میدانید، روزهای آخر بازداشت یادعلی در زندان یاسوج، زنده بیرون آمدن او از زندان به معجزه شبیه بود؟!
یعقوب یادعلی و وکیلاش، قطعاً هر اقدامی را که بتوانند، برای اعتراض به این حکم خلافِ قانون انجام خواهند داد، ولی با اوضاعی که اکنون جامعهی روشنفکری و نویسندگان درگیر آن هستند، نمیدانم واکنش آنها به این رخداد عجیب و اسفناک چه خواهد بود. جالبِ توجه است که «انجمن بینالمللی قلم»، از ابتدای پیش آمدن این ماجرای ناراحتکننده، پروندهی ویژهای را به عنوان یکی از پنج پروندهی ویژهی امسالِ خود، برای یعقوب یادعلی تشکیل داده و وضع او را به طور اختصاصی پیگیری میکند.
انجمن بینالمللی قلم، در بخشی از گزارش خود در نوامبر ۲۰۰۷ نوشت: “پانزده نوامبر هر سال از طرف PEN به عنوان «روز نویسندهی زندانی» نامگذاری شده تا نویسندگان از مصایب و گرفتاریهای همکاران خود در سراسر جهان اطلاع پیدا کنند، تقاضای فرجام بنویسند، این وقایع تلخ را نشان بدهند و به عنوان نویسنده از قدرت اتحاد و همبستگی خود برای ایجاد تحول و تغییر در این وضع ناگوار استفاده کنند. در همین راستا، امسال پنج مورد از این تعقیب و فشارها بر نویسندگان انتخاب شده تا نمادی باشند برای نشان دادن اینکه فشارها بر نویسندگان در جهان در حال گسترش است.”
انجمن جهانی قلم، سرنوشت و پروندهی این پنج مورد را که از کشورهای کوبا، برمه، گامبیا، ازبکستان و ایران هستند، به صورت ویژه زیر نظرگرفته و وضع آنها را پیگیری میکند. پرونده یعقوب یادعلی یکی از این پنج مورد است و انجمن جهانی قلم در همین راستا پیشنهاد کرده، نویسندگان سراسر جهان نامههایی را به عالیترین مقامهای ایران بنویسند و بر اساس مادهی ۱۹ میثاق حقوق مدنی و سیاسی (که ایران یکی از امضاکنندگان آن است)، بخواهند که تعقیبِ یعقوب یادعلی متوقف شود.
به زندان افتادن یعقوب یادعلی، به اتهام سطرهایی از داستاناش، به نظرم اشتباه فرهنگی و قضایی بزرگی ست که در صورتِ عملی شدن، میتواند زینپس، دامنگیر هر نویسندهای از هر قشر و سنخی باشد. حالا که وزارت ارشاد ترجیح داده در عین حال که با خودِ کتابهای یادعلی کاری ندارد، در این پرونده دخالتی نکند، همچنان امیدوارم در دستگاه قضایی یا امنیتی کشور، آدم آگاه و مؤثری پیدا شود که بتواند جلوی این خسارت را بگیرد.
بدون نظر