گرایشهای فرهنگی و سیاسی نوآمدگان دولت را درک میکنم، ولی هرچه فکر میکنم نمیفهمم چرا بهسادگی آبخوردن روی هر سرمایه و ذخیرهی فرهنگی این کشور هم پا میگذارند و همه چیز را به هم میریزند. بحث سر تسلط اصلاحطلبان بر سر برخی نهادها و نشریهها و.. نیست، جابهجاییها بسیار ویرانگرتر از اینهاست. مگر مجلهی ماه همشهری مدتها نبود که زیر نظر مدیران اصولگرا منتشر میشد؟ و مگر نبود خلاقیت و دانش و تعامل گروهی که به سردبیری علیرضا محمودی، این مجله را به شکلی درمیآوردند که بهرغم بخشهای سیاسیاش، واقعا خواندنی بود و بهدردبخور؟ یک مقایسهی ساده کنید آخرین شمارهی این مجله را وقتی که گروه علیرضا محمودی ادارهاش میکردند، با شمارهی تازهاش که پس از اخراج آرام و بیسروصدای این گروه منتشر شده. اگر حوصله نمیکنید، میتوانید فقط بخشهای ادبی و هنری این دو شماره [آبان ۸۴ و آذر ۸۴] را با هم مقایسه کنید. جالب است که شمارهی جدید اصلا بخش مستقلی به اسم «ادبی» ندارد. واقعا چطور میشود به همین سادگی این همه تجربه و خلاقیت و دانش را انداخت دور؟ ما هم انگار زودتر از آنچه حدس میزدم به سکوت و بیتفاوتی گرفتار شدیم. حدود یک هفته پیش هم خبر رسید که سردبیران نشریات «کتاب ماه» همگی تغییر کردند، از جمله سردبیر کتاب ماه «ادبیات و فلسفه». این خبر را هم شنیدیم و خواندیم، لابد سری تکان دادیم به نشانهی تأسف و گذشتیم. جبران این خسارتها کی و چگونه و با چه بهایی پرداخت خواهد شد؟
کتاب ماه ادبیات و فلسفه یک نشریهی معمولی نبود، به دو دلیل: یکی این که این نشریه به همت گردانندگان و همکاران تحریریهاش توانسته بود تا حد یک مأخذ و مرجع ادبی ارزش پیدا کند به طوری که هر کس بخواهد به موضوع و مطلبی بپردازد که قبلاً کتاب ماه ادبیات و فلسفه بدان پرداخته، از مراجعه به آن بینیاز نباشد. دیگری هم بهخاطر برگزاری نشستهای ادبی منظمی که در حاشیهی این نشریه در خانهی کتاب برپا میشد. کتاب ماه از آبان ۱۳۷۶ و با حجم ۲۴ صفحه منتشر شد، اما این نشریهی اطلاعرسانی لاغر خیلی زود توانست حجمش را به بالای گاه دویست و پنجاه صفحه برساند و در نود و شش شماره، به گنجینهای تبدیل شود از مقالات، پژوهشها و نقدهای اوریژینال ادبی و فلسفی، چه کهن و چه معاصر، چه ایرانی و چه غیرایرانی. در طول تمام این سالها سردبیر این نشریه، فقط «محمدخانی» بود. واقعا متأسفام که تنها دو شمارهی دیگر از این نشریه ـ بهخاطر از پیشآمادهبودن آن ـ به سردبیری او متتشر میشود و شمارهی این نشریه به عدد صد نرسیده (۹۸) سردبیر حرفهای، باتجربه، موفق و غیرسیاسیاش را از دست میدهد.
محمدخانی فقط در انتشار کتاب ماه ادبیات و فلسفه موفق نبود، نشستهای خانهی کتاب هم در این چند سال اخیر به معروفترین و حرفهایترین و مفیدترین نشستهای ادبی معروف شده بود. نشستهایی که بهرغم سیستمهای ناکارآمد دولتی، هر سهشنبه برگزار شد و حاصل آنها را در روزنامهها و نشریات و خود کتاب ماه میدیدیم. افسوس بسیار که نشستهای خانهی کتاب هم قربانی شدند، افسوس. اینها را میدانیم، میشنویم، میخوانیم، و فقط سری تکان میدهیم و افسوس میخوریم. باور کنید این بخش ماجرا را من یکی نمیفهمم از بس که نفهمام. واقعا آستانهی تحمل وزیر ارشاد دولت مهرورز و رؤسایش کجاست، چیست و کیست؟ یادش بهخیر در همین وبلاگ تندترین یادداشتها را خطاب به مسجدجامعی مینوشتم و معاون او خیلی آرام، جوری که به من برنخورد، میگفت: “نمیشود لحن یادداشتهایت دربارهی وزیر را کمی محترمانهتر و دوستانهتر بنویسی؟” من هم لبخند میزدم و تمام!
اما دیشب که با آقای محمدخانی صحبت میکردم چندان نارحت نبود، چون خبرهای خوبی داشت. بعد از کمی تعریف و تمجید از هفتان و روحیهبخشیدن به من که هنوز در این ماه به ماه بعدی رساندن هفتان ماندهام، گفت که نشستهای خانهی کتاب را بهشکلی دیگر ادامه میدهد و برای نشریهی مستقل ادبی هم فکرهایی در سر دارد. زمان نشستها همان سهشنبههای قدیمیست با همان نظم همیشگی و با همان کیفیت قابلاعتنا، اما در مکانی دیگر. محل برگزاری نشستها ساختمان «شهر کتاب» است، ساعت ۵ بعدازظهر و نخستین نشست هم سهشنبهی گذشته ۱۳ دی با موفقیت برگزار شده. موضوع نشست نقد و بررسی کتاب «۲۱ داستان از نویسندگان معاصر فرانسه» بوده با ترجمهی ابولحسن نجفی. بهجز نجفی، احمد سمیعی، رضا سیدحسنی و محمد قاسمزاده هم در نشست بودهاند. هم صحبت کردهاند و هم بحث. گزارش این نشست را بعدا در همینجا یا یک جایی همین نزدیکیها خواهید خواند.
موضوع و مهمانان دو نشست بعدی «شهر کتاب» هم به این قرار است:
:: سهشنبه ۲۰ دی ۸۴، نقد و بررسی کتاب «شکلگیری زبان فارسی» نوشتهی «ژیلبر لازار» برگردان مهستی بحرینی، با حضور دکتر علیمحمد حقشناس، دکتر علیاشرف صادقی، دکتر حسن رضایی باغبیدی و خود مترجم.
:: سهشنبه ۲۷ دی ۸۴، نقد و بررسی آثار «دونالد بارتلمی» از پیشگامان پستمدرنیسم، با حضور مصطفی مستور و یک نفر دیگر که راستش از ذهنم پرید کی بود. فقط دکتر بودنش یادم مانده! (آقای محمدخانی، لطفا کامنت اصلاحیه بگذار.)
ساختمان شهر کتاب در خیابان حافظ شمالی، نبش زرتشت شرقی است و حضور در نشستها برای همه آزاد است.
حالا که محمدخانی از «خانهی کتاب» به «شهر کتاب» مهاجرت کرده و بیدرنگ نشستهای ادبی را راهاندازی کرده، امیدوارم بهزودی بتواند نشریهی جایگزین کتاب ماه ادبیات و فلسفه را هم منتشر کند و جور مهرورزان نوآمده را در این زمینه هم به هر ضرب و زوری که هست، بکشد.
بدون نظر