رادیو فرهنگ شاید تنها بخش رسانهی مثلا ملی ایران است که در آن هنرمندان و روشنفکران را ـ اگر نه بر صدر که دستِکم ـ دم در نمینشانند. در این رادیو هنوز میشود چند برنامه را جست که به همت و ذوق و پایداری سردبیرانشان، هم رنگ و بوی واقعی رادیو دارند و هم تا بتوانند گوشهچشمی منصفانه و محترمانه به بدنهی غایب فضای فرهنگی و هنری ایران در صدا و سیما. اگر میخواهید خبری را دربارهی پخش مجموعهبرنامهای پرمایه، بکر و ارزشمند دربارهی شادروان «منوچهر آتشی» بخوانید، صدای اسپیکرتان را کمی بلند کنید و ادامهی این یادداشت را بخوانید. صدای منوچهر آتشی را میشنوید که بخشی از «اسب سفید وحشی» را میخواند.
برنامهی «نامآوران» در رادیو فرهنگ ـ به روایت تهیهکننده و سردبیرش ـ عمری هشتساله دارد. سیدمحمد حسینی تهیهکنندهی این برنامه، در جمعهای که پیش روست و سه جمعهی بعد، ساعت ۹ شب، برنامهی نامآوران را به بزرگداشت یاد منوچهر آتشی اختصاص داده که بخش اصلی آن شعرخوانی خود آتشی و سخن او دربارهی شعر نیمایی و خود نیماست. در بخشهای دیگر، بهجز «نسرین باباچاهی» مونس آخرین سالهای زندگی آتشی که محزون و شکسته از مرگ او، از زندگی خانوادگی آتشی روایت میکند، روایت شاعران، نویسندگان و منتقدانی چون رضا سیدحسینی، مفتون امینی، شادروان فرخ تمیمی، محمدعلی سپانلو، محمدباقر کلاهی اهری، عنایت سمیعی، محمدحسین جعفریان، سهراب مازندرانی، حافظ موسوی و… را هم دربارهی شخصیت، زندگی و شعر آتشی خواهید شنید. مدت این برنامه یک ساعت است و گویندهی آن بهروز رضوی. حسینی تهیهکنندهی برنامه همچنین از ساز و آواز عماد توحیدی و دکتر مسعود مظلوم نیز بهره گرفته که برخی شعرهای آتشی را با موسیقی سنتی، و اختصاصی برای این برنامهها اجرا کردهاند. جمعه ۴ آذر ۸۴ و سه جمعهی بعد از آن، رادیو فرهنگ، FM: 106/7 و AM: 558، ساعت ۹ تا ۱۰شب. گمان کنم از طریق سایت irib.ir هم بشود این برنامه را گوش داد.
سیدمحمدحسینی تهیهکننده و سردبیر خوشذوق این برنامه یک وبلاگ سادهی ادبی هم دارد. او در پایان خبر برنامه که در وبلاگش داده، فصلی از گفتوگوی مفصل خود با منوچهر آتشی را هم منتشر کرده که در واقع فصلیست از کتابی که قرار است منتشر شود. خواندن این گفتوگو عجیب لذتبخش بود برایم. گفتوگو اوایل سال ۱۳۷۸ در منزل آتشی انجام شده، درست فردای روزی بازی فوتبال ایران و مکزیک. منوچهر آتشی در جایی از این گفتوگو پس از نقد فوتبال ایران و مکزیک و و بازگویی خاطرات فوتبالیاش در نوجوانی میگوید: “در یکی از بازیهایی که من گلر بودم با اجازهی شما ۹ گل خوردم و بعد، از بازی در رفتم و دیگر سراغ فوتبال را نگرفتم… من پیش از آنکه… در فوتبال شکست بخورم شعرهای اولیهی خودم را در روزنامه [دیواری مدرسه] درج میکردم و البته شعر بعد از آن شکست جانانه به سراغم آمد. میشود گفت که با فوتبال خداحافظی کردم و به سوی شعر رفتم.” متن این گفتوگوی هنوزمنتشرنشده را در وبلاگ سیدمحمد حسینی بخوانید.
بدون نظر