بازار موسیقی بیشباهت به بازار کتاب نیست. زمانی نه چندان دور ـ تا همین شش هفت سال پیش ـ که نه از آثار موسوم به پاپ ایرانی در بازار خبری بود (آن هم به این شکل گسترده و گاه وحشتانگیز) و نه ناشران موسیقی به کمتر از اساتید موسیقی سنتی رضایت میدادند، گوشمان به محافل خصوصی بود که چه اثر تازهای در راه است تا منتظر شویم برای انتشارش و خیز برداریم برای خریدنش؛ درست مثل بازار کتاب. مگر در سال چند داستاننویس موفق میشدند کتابشان را چاپ کنند و یا در سال مگر چند اثر ترجمهای دندانگیر به بازار میآمد؟ پس از آن بود که آرام آرام قفسهی نوارها و کتابهایمان سال به سال از نظم و ترتیب انتشار افتاد. حالا دیگر مگر میشود هر آلبوم تازهای را خرید و مثل همانوقتها از سر فراغ، بارها و بارها گوششان کرد؟ و مگر میشود حالا که هر کتاب تازهای را خرید و فرصت خواندنش را داشت؟ شتاب زندگی روزافزون است و شیوههای گذشته، پاسخگوی امکانات امروز شهرنشینی نیستند. گریزی از گزینهجویی و بهگزینی نیست؛ هم در آلبومهای موسیقی و هم در کتاب. با این همه، تهیه و شنیدن آلبوم تازهای به نام «صبح، بهار، بهاران» به زعم من نه تنها ادامهی همین بهگزینیست که عجیب رنگ و بوی همان سالهای نزدیک را هم میدهد. اگر میخواهید با این آلبوم بیشتر آشنا شوید، بلندگوهای کامپیوترتان را روشن کنید و ادامهی این یادداشت را بخوانید.
امیرحسین سام، آهنگساز این آلبوم که هماکنون در دانشگاه آکسفورد دورهی تخصصی پزشکیاش را میگذراند، مقدمهای برای آن نوشته که میتواند راهگشای خوبی برای درک جایگاه مجموع آثار این آلبوم باشد.
«موسیقی ملی و سنتی ایران در ربع قرن اخیر به برکت ظهور و حضور چهار استاد بیبدیل: محمد رضا شجریان، محمدرضا لطفی، حسین علیزاده و پرویز مشکاتیان، نشاط و طراوتی بیسابقه یافته است. انس کمنظیر با گوهر ردیف، همنشینی دیرینه با شعر پارسی، ممارست مداوم و از همه مهمتر شور و شیدایی درونی این بزرگواران، جانی تازه در پیکر ستبر اما رنجدیدهی موسیقی سرزمینمان دمیده است. به پاس تمامی رنجهای صبورانه و عاشقانهای که این عزیزان برای اعتلای موسیقی کشورمان بردهاند، مجموعهی «صبح، بهار، باران» به ایشان تقدیم میشود.»
اگر شما هم مثل من با نظر امیرحسین سام در مورد چهار استاد بیبدیل موسیقی ایران موافق باشید و آثار ارائهشده در آلبوم «صبح، بهار، باران» را از سر تأنی گوش کنید، خیلی راحت میفهمید که چرا او این آلبوم را ایشان تقدیم کرده است. حاصل تلاش سام و علی بیات (خواننده) نه به کمال اما به نسبت نشانههای بسیار روشنی از چهار مؤلفهی بالا را دارد: انس به ردیف، همنشینی با شعر پارسی، ممارست و شور و شیدایی. صدای علی بیات که متولد ۱۳۵۵ است و تجربهی شاگردی حسین علیزاده را دارد، خیالانگیز است و در عینحال که هنوز راه برای پرورش بیشتر آن گشوده است، هماکنون نیز هیبتی تأثیرگذار دارد. طنین صدای او همزمان که طنین قدرتمند صدای شهرام ناظری در تصنیفخوانیهای دورهی نخست فعالیتش را به یاد میآورد، زیر و بمی نسبتا وسیع دارد که نشانههایی از تسلط شجریان را نمایش میدهد. بیگمان حضور او در گروه همآوایان به سرپرستی حسین علیزاده، در این تسلط و وسعت تأثیر بهسزایی داشته و دارد. آن چه در صدای او مرا مجذوب میکند، نخست طنین آن است و دیگری سوز صادقانهای که گویا از متن اشعار آهنگها برآمده، بر جانش نشسته و بروز یافته است. این ویژگی بیش از آن که یک ویژگی حرفهای بهنظر بیاید، یکجور منش دانشجوییست؛ دانشجویی به معنای بیتکلفی، جسارت و صداقت تامّ. با این وصف روشن است که علی بیات سالهای چندی باید با همین حساسیت در همین مسیر بپیماید تا بتواند به مرز اساتید نزدیک شود. آن چه اکنون میشنوم قابلیت طی این مسیر را بسیار دارد.
و اما امیرحسین سام که از خواننده هم جوانتر است و در سال ۱۳۵۷ به دنیا آمده، بهرغم جوانی، مجموعهآثاری در این آلبوم ارائه کرده که حتا اگر به گفتههای خودش هم بیاعتنا باشیم، نشانگر ممارست طولانی و شیدایی بسیار اوست. او از هشت سالگی نوازندگی سهتار را از بهنام وادانی در مرکز حفظ و اشاعه موسیقی ایران آغاز کرده. در سال ۱۳۷۲ به انگلستان رفته و ردیف را نزد مجید درخشانی و ردیف آوازی را با تورج کیارس در دانشگاه لندن تکمیل کرده است. این آلبوم نخستین آلبوم مستقل اوست و پیش از آن در کاست «ماوراءالنهر» از انتشارات سروش و کاست Ocean of the Heart که دانشگاه لندن آن را منتشر کرده، سهتار نواخته است. امیرحسین سام در عین حال یک پزشک است و از دانشکدهی پزشکی UCL فارغالتحصیل شده و اکنون هم مشغول تحصیل در دورهی تخصصی پزشکی در دانشکدهی پزشکی اکسفورد است.
آثار این آلبوم در عین حال که حال و هوایی متفاوت دارند، در یک سطح و برابر هم نمیایستند. با این حال آنچه در کلیت آنها کمی انتقادبرانگیز است، برابر گرفتن «انس با ردیف» با «تعهد به ردیف» است. او در انتخاب اشعار آلبوم سوای شعرهای خودش و دو شعر از شفیعی کدکنی، شعری از احمد شاملو و شعری از اخوان ثالث و شعری هم از عبدالکریم سروش برگزیده که نشان نوجویی او در برخورد با متن است؛ اما این رویکرد در «جزییات» جملهسازیهای او ـ بهویژه در تصنیفها ـ چندان پررنگ نیست. در نخستین اثر مستقل طبیعیست که احتمالا دست و دل آهنگساز بلرزد. گوشهها و نغمهها با روشی محافظهکارانه و در برخی موارد برگرفته از الگوهای پیشین در آثار علیزاده و مشکاتیان، بازآفرینی شدهاند و از نوآوری در گردش نغمات و پاسخگویی جملات تصانیف خبر چندانی نیست. من شخصا با گوش دادن به این آلبوم سبکبال میشوم و به سبب نزدیکی آن با دسترنج نوآوریهای اساتید، به آن دل میبندم؛ اما بیشتر ترجیح میدهم با شناختی که امیرحسین سام با این آلبوم از خود ارائه کرده، جسارت و نوآوری بیشتری از او در جزییات درک کنم و بشنوم. با این همه، شنیدن آلبوم «صبح، بهار، باران» مرا به انتظار آثار بعدی امیرحسین سام و علی بیات دعوت میکند.
دوستی که واسطهی میان من و امیرحسین سام است، راپورت خوشحالکنندهای داد که قرار است بهزودی او وبلاگی تخصصی راه بیندازد با موضوع موسیقی ملی و سنتی که احتمالا یک وبلاگ صوتی ـ متنی خواهد بود. آقای سام، میدانم که میآیی؛ پس زودتر بیا!
مشخصات دیگر آلبوم:
:: راست و پنجگاه
تصنیفها: میدانم که میآیی (سام) ـ به کجا میروی (عبدالکریم سروش) ـ صبح آمده است، برخیز (محمدرضا شفیعی کدکنی)
قطعه: چهارمضراب مادر (راست و پنجگاه از امیرحسین سام)
:: ماهور:
تصنیفها: برف نو (احمد شاملو) ـ چه خبر؟ (سام) ـ خموشانه (شفیعی کدکنی) ـ تو را ای کهنبوم و بر دوست دارم (مهدی اخوان ثالث) ـ ایران (سام)
قطعه: ماوراءالنهر (با الهام از ردیف موسیقی ایران از امیر حسین سام)
:: نوازندگان:
امیرحسین سام: سهتار، غریبانه (ساز ابداعی سعید پیمانی)
امیرعلی سام: تمبک
شهرام غلامی: بربط
شروین مهاجر: کمانچه، کمانچه آلتو
بدون نظر