خوابگرد قدیم

زندگی در گور؛ در حاشیه‌ی تعطیلی خوابگرد

۲۱ تیر ۱۳۸۳

متن خبر
یاران و دوستان همدل!  می‌بینید که این‌جا پنجره‌ی پشتی خوابگرد است که به روی شما باز شده، نه خود خوابگرد. سیدرضا شکراللهی بنا بر آن‌چه که افتد و دانی، دیگر توان خوابگردی ندارد. از این پس، چراغ خوابگرد با یادداشت‌های گاه به گاه پنجره‌ی پشتی، به سیاق ماضی، سو سو خواهد زد.

حاشیه‌ی خبر
شاعران پارسی‌گوی، گاه شعر خود را دختران خویش دانسته‌اند گاه عروس. اگر چه این پایه از معنا را می‌توان به ثمره‌ی فرهنگی هر اهل دلی استوار ساخت؛ متاع گران‌بهایی که همواره در این ملک قدر نمی‌بیند و لاجرم بر صدر نیز نمی‌نشیند‌.

اما در ابتدا، این فرجام مقصود نبود و شکراللهی در منقبت خوابگردش می‌گفت:

روزی که به طالع مبارک / بیرون بری از سپهر تارک
مشغول شوی به شادمانی / وین نامه‌ی نغز را بخوانی
از پیکر این عروس فکری / گه گنج بری و گاه بکری
آن باد که در پسند کوشی / ز احسنت خودش پرند پوشی
(نظامی)

اما گذران عمر پیچیده در ناملایمات، چنان این پرند پوش را در خود فشرد که در میانه‌ی راه زمزمه کرد:

تو روی دختر دلبند طبع من بگشای / که خانگیش برآورده‌ام نه بازاری
چو همسریش نبینم، به ناقصی ندهم / خلیفه‌زاده، تحمل کند چرا خواری؟
(سعدی)

و اینک او در انتهای منزلگه اول خوابگرد است. آیا منزلگاه‌های دیگر را خواهد پیمود؟ نمی‌دانیم. نمی‌دانیم از او که اکنون در رثای عروس فکری و دختران طبعش چنین می‌گوید:

سعدی دل روشنت صدف‌وار / هر قطره که خورد گوهر آورد
شیرینی دختران طبعت / شور از متمیّزان برآورد
شاید که کند به زنده در گور / در عهد تو هر که دختر آورد

اما حال که زمانه وارونه گشته و شاعر نیز باید دختران طبعش را زنده در گور کند، به امید روزی خواهیم نشست که محمدی باز بر‌آید و دستان ما را (از صدر تا ذیل) به شهادت  این جور و جفا گیرد که چگونه بود که در عهد شما دختران را این گونه به سادگی در گور می‌کردند.


و اذا الموؤده سئلت/ بای ذنب قتلت؟ / تکویر  ۹-۱۰
«و چون از دختران زنده به گور پرسیده شود به کدامین گناه کشته شدند؟»

توضیح ضروری
در این چند روز دوستان زیادی برای آقای شکراللهی ایمیل زده‌اند و پیشنهاد کمک مالی داده‌اند برای اداره و تداوم خوابگرد. شکراللهی از من خواست از طرف او بگویم که دست و روی این دوستان نادیده را می‌بوسد و افسوس که شرایط به‌گونه‌ای‌ست که این همدلی امکان عملی ندارد. تا جایی که من می‌دانم شکراللهی به همان نسبت که از سیگارش نمی‌زند، به هر ضرب و زوری که بود از پس مسایل مالی اداره‌ی خوابگرد هم برمی‌آمد، اما همان‌طور که خودش هم گفته، در زندگی شغلی و شخصی خود با بحران روبه‌رو شده که برآمدن از پس آن تنها صبر می‌خواهد و امید، و کمی یاری بخت شاید!

این مطالب را هم خوانده‌اید؟

بدون نظر

شما هم نظرتان را بنویسید

Back to Top