یکی دو ساعت است که از مهمانی جشن یکصدمین نشست کتاب ماه ادبیات و فلسفه برگشتهام. روی کارت دعوت نوشته بودند، ساعت شروع: ۶ بعدازظهر در هتل سیمرغ. با محمدحسن شهسواری که هماندیشی کردیم، به این نتیجه رسیدیم که سر ساعت رفتن لابد یکجور شهرستانیبازیست. جوری رفتیم که ساعت ۷:۳۰ آنجا بودیم. این همه من خیابان ولیعصر را بالا و پایین رفته بودم ولی اولین بار بود که متوجه میشدم پایینتر از پارک ساعی یک هتل به این شیکی وجود دارد.
داخل سالن که شدیم، همه چیز شبیه این مهمانیهای تلویزیونی بود. یعنی کلی میز گرد در گوشه و کنار سالن و یک تریبون هم تهِ ماجرا. محض رضای خدا هرچه چشم دواندیم بلکه آشنایی، کسی پیدا کنیم، نبود. البته محمدخانی بود که آن جلو نشسته بود و خیلی رسمی به همه سر تکان میداد. خلاصه ترجیح دادیم حداقل میزی پیدا کنیم که چندتا هم سن و سال خودمان دورش باشند که آن را هم پیدا نکردیم. نشستیم کنار چندتا پیرمرد که لابد هر کدام استاد یک دانشگاهی، جایی بودند؛ از آن پیرمردهای باحال که بیهیچ دلیلی هم باید بهشان سلام کنی و هم دایما از آنها عذر بخواهی! بدجوری احساس غریبی میکردم که یکهو سر و کلهی حسن محمودی هم پیدا شد. از معدود دفعاتی بود که از دیدن حسن بیش از اندازهی معمولی خوشحال شدم. نشستیم کنار هم. بعد از جلسهای که پیش از برگزاری مسابقهی بهرام صادقی داشتیم، اولین بار بود که دوباره یکجا باهم نشسته بودیم. محمدحسن گفت اگر مایلایم، یک جلسه همان جا برگزار کنیم، شاید یک دردسر دیگری برای خودمان و دیگران از تویش درآمد.
این یارو سهیل محمودی با همان قیافهی همیشگی و خندههای پلاستیکی فسیلیاش توی تلویزیون، پشت تریبون بود و داشت از محمدخانی دعوت میکرد برای سخنرانی. یواش یواش، سالن پرشد. ضیاء موحد با همپالکیهای دانشگاهیاش یک طرف بود، دینانی و ارادتمندانش هم طرف دیگر. سناپور را هم از پشت کلهاش با آن موهای قشنگ جوگندمیاش تشخیص دادم. خیلیها بودند البته، که یا من قیافهشان را نمیشناختم و یا حوصلهی بازیابی نامشان را نداشتم. محمدخانی هنوز داشت گزارش میداد و از نشستهای کتاب ماه تعریف میکرد که مسجدجامعی هم آمد تو و رفت همان جلو نشست. من و حسن و محمدحسن دوباره نوکهایمان رفت توی همدیگر که شعاعی کدام یک از همراههای وزیر است؟ همین دیروز بود که خبر دادند معاون وزیر رفته و شعاعی آمده جایش. نتوانستیم حدس بزنیم. بعدا فهمیدیم که اصلا نیامده بود. محمدحسن داشت میگفت که میرود یقهی وزیر را میگیرد برای رمانش که هنوز توی ارشاد است و داشت از حرص تند تند موز میخورد. فرصت نکرد برود، چون عقلش به دادش رسید و پشیمانش کرد.
آنقدر با هم پچپچ میکردیم که نفهمیدم کی محمدخانی حرفهایش تمام شده و دارند فیلمی از جلسات کتاب ماه پخش میکنند. فکرش را بکنید، آنقدر کیفیت فیلم و صدا و ساختارش ضعیف بود که بعد از چند دقیقه، کراواتزدهها هم شروع کردند به حرفزدن. خلاصه انگار آخرش هم پشیمان شدند و فیلم را قطع کردند، البته شاید هم خودش تمام شد، واقعا نفهمیدم.
بعد نوبت دینانی بود که سخنرانی کند. دو سه جملهای که حرف زد، همه ساکت شدندو شروع کردند به گوش کردن. واقعا هم سواد درست و حسابی دارد، هم خیلی خوب سخنرانی میکند. محمدحسن میگفت که جایی شنیده، دینانی درجهی اجتهاد حوزوی هم دارد. بههرحال حرفزدنش که خیلی با حس و حال بود. دربارهی انقطاع فرهنگی صحبت میکرد و این که انقطاع فرهنگی میان اهل اندیشه و اهل ادبیات مال امروز نیست و برمیگردد به دورههای قبل، ولی یک زمانی، این جور نبوده و اساسا فیلسوفی که ادبیات نداند، چه جوری میخواهد حرف بزند؟ و نویسندهای هم که فلسفه ندند، لابد شِر و وِر مینویسد. یواش یواش، هم صدایش بلندتر شد و هم حرفهایش تند و تیزتر. از سعدی گفت که در نظامیه فقط شهریه میدادهاند و حفظ میکردهاند و تکرار و سعدی این وضعیت را در شعری گفته بوده و از کلمهی “ادرار” به عنوان شهریه استفاده کرده. دینانی بعد هم گیر داد به فضای دانشگاهی کشور که در دانشگاهی که از دانشجو بخواهند فقط حفظ کند و تکرار، ارزشش لابد به اندازهی همان ادرار (به معنای شاش خودمان) است. پیرمرد بعدش گیر داد به آنها که گفت اسمشان را نمیبرد و این که دچار بیغیرتی فرهنگیاند و غیره وغیره و دایم توی چشمهای مسجدجامعی نگاه میکرد و معذرت میخواست. آخرش هم گفت که برای گلایه نیامده بوده و آمده بود که از آقای محمدخانی تقدیر کند، که کرد و از سن پایین آمد.
سهیل محمودی که دوباره بالا رفت، هوس سیگار کرده بودم. آمدیم سالن عقبی، نشستیم پیش زنوزی جلالی و سایر محمدی و شروع کردیم به سیگار کشیدن و به گند کشیدن هوا و حرافی. مسجدجامعی داشت سخنرانی میکرد. زنوزی دربارهی کتاب چهار جلدی که قرار است منتشر کند، حرف میزد. اسمش را گذاشته باران در سرزمین سوخته که نقد و بررسی رمانهای احمد محمود است. هنوز دیسیپلین نظامی بودن زنوزی را میشود توی سیگار کشیدنش دید. سایر هم تا دید حسن محمودی هم آنجاست، نشاندش پیش خودش و شروع کردند نان به هم قرض دادن! سایر مصاحبهاش با حسن را برای روزنامهی ایران همان جا جلوی چشم ما انجام داد و هی سیگار کشید. فکر کنم دربارهی کتاب صادق چوبک که حسن آن را تالیف کرده، حرف میزدند که متاسفانه بعد از این همه زحمت که حسن برایش کشید، انگار نه انگار که چنین کتابی وارد بزار شده. گارسونها هم دایم میرفتند و میآمدند و سینیهای بزرگ غذا را روی میز درازی که نزدیک ما بود، میچیدند.
خداوکیلی دیگر وقت شام بود. همین که حرفهای طولانی مسجدجامعی تمام شد، رفتیم سراغ شام. بعد از سخنرانی دینانی، این بخش از برنامه انصافا بهترین بخش بود، چون میشد با خیال راحت از مبادی آداب بودن بیشتر مهمانها که مسن بودند و فرهیخته، سوء استفاده کرد و دلی از عزا درآورد. البته غذا هم واقعا به طرز وحشتناکی زیاد بود. لعنت فرستادم به خودم که چرا موقع آمدن دلستر نخوردم تا اشتهایم باز شود. خلاصه به ضرب نوشابه، اندککی غیرقابل وصف جوجه کباب و باقالیپلو با گوشت و… خوردیم و رسالت فرهنگیمان را به درجهی کمال رساندیم.
موقع خداحافظی با سناپور همراه شدیم. هدیههامان را گرفتیم زیر بغلمان و آمدیم بیرون. سناپور گفت که کار تازهای را قرار است منتشر کند. من هم کلی ایراد گرفتم از سایت بنیاد گلشیری که سناپور هم زحمت زیادی برایش کشیده. بعد هم از او خواستم که بچههای حلقهی نویسندگان فردا را تشویق کند به فعالکردن وبلاگ گروهشان. میدان تجریش پیادهاش کردم و با محمدحسن راه افتادیم طرف خانه.
همین سه شنبه که در راه است، قرار است یکصد و یکمین نشست کتاب ماه ادبیات و فلسفه با موضوع غزلیات شمس برگزار شود. نشست کتاب، راه درازی را آمده تا اینجا. من شخصا معتقدم تاثیراتی که این نشستها دارد، خیلی بیشتر از الانش، در آینده بروز خواهد کرد. حرف آقای مسجدجامعی را هم قبول ندارم که گفت این خیلی ارزشمند است که این نشستها با حداقل امکانات برگزار میشود. چنین حرفی را دیگران چرا ولی او نباید بزند. وزارت ارشاد اگر از پس رتق و فتق امور نویسندهها در شورای ممیزی برنمیآید، از پس تامین یک سالن مناسب برای تشکیل نشستها که میتواند بربیاید؟
این هم یک گزارش کاملا رسمی برای باحوصلهترها
در ابتدای این مراسم، علیاصغر محمدخانی، سردبیر کتاب ماه ادبیات و فلسفه، ضمن خوشامدگویی به حاضران، طی گزارشی از جریان انتشار نشریه کتابماه، هدف آن را اطلاعرسانی و نقد کتاب برشمرد و گفت: در همان نخستین سالی که برنامههای نقد کتاب را در نظر داشتیم، احساس کردیم که فضایی لازم است تا پدیدآورندگان کتاب با صاحبنظران رودررو دربارهی مباحث ادبی و فلسفی و حوزهی نقد کتاب بحث و گفتوگو کنند.
وی در ادامه افزود: برای آنکه زمینههای نقد عملی کتاب فراهم شود، با مشورت صاحبنظران به این نتیجه رسیدیم که زمینهی بحث نظری درحوزهی نقد ادبی، نیازمند فعالیت بیشتری است و بر این اساس، بحث همایش نقد ادبی را در این نشستها آغاز کردیم و از زوایای گوناگون به آن پرداختیم. محمدخانی در ادامه اظهار داشت: همایشهای نقد ادبی، به نقد آثار کتابهای فلسفی، شعر، داستان و زمینههای مختلف فکری و فلسفی پرداخت.
سردبیر کتابماه ادبیات و فلسفه گفت: به منظور، پوشش انقطاعی که میان نسل جدید و ادبیات کلاسیک وجود دارد،نشستهایی به آثار بزرگان ادب و فرهنگ اختصاص یافت.
در ادامه مراسم، دکتر حسین پاینده، استاد دانشگاه، پیرامون نشستهای کتابماه ادبیات و فلسفه اظهار داشت: ناگفته پیداست که اگر در این جلسات سخن محققانه و درخور اعتنایی بیان نمیشد، این چنین با موفقیت روبهرو نمیشد. البته این گفته بدان معنا نیست که در تعداد بسیار اندکی از این جلسات، سطح مطالب عرضه شده نازل و نامناسب نبوده، اما به ضرس قاطع میتوان گفت که وجه غالب این نشستها، بیان مطالب تفکر برانگیز و نو بوده است.
دکتر پاینده در ادامه افزود: شرکتکنندگان در این جلسات، یا خود از استادان و پژوهشگراناند و یا از دانشجویان علاقهمند.
وی دلایل موفقیت این جلسات را این گونه برشمرد: آنچه به طور معمول، در دانشگاهها به این دانشجویان عرضه نمیشود، در این جلسات توسط استادان محقق و صاحبنظر بیان میشود. در واقع، نحوهی برگزاری این جلسات بسیار به کلاسهای تحصیلی تکمیلی در دانشگاههای غربی شباهت دارد.
وی وجه تشابه نشستهای کتابماه ادبیات و فلسفه را با سمینار گفت: سمینار، تعبیری که غربیان برای توصیف کلاسهای درس در مقطع تحصیلات تکمیلی به کار میبرند، برای دانشجویان یک درس خاص و حتی یک رشتهیتحصیلی خاص نیست. شرکتکنندگان در سمینار اغلب از دانشجویان نیستند، بلکه استادان نیز برحسب حوزهی پژوهش خود در آن شرکت میکنند. دکتر پاینده افزود: در هر سمینار، یک استاد یا پژوهشگر دربارهی موضوعی سخن میگوید و سپس حاضران به بحث و کنکاش دربارهی اظهارات سخنران میپردازند.
وی در پایان گفت: قرابت بین کیفیت و نحوهی برگزاری جلسات کتاب ماه ادبیات و فلسفه و سمینار به شرح موجزی که اشاره شد، بیش از آن است که به توضیح نیاز داشته باشد.
سپس، دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی، نویسنده و استاد دانشگاه تهران، ضمن تقدیر از تلاش مسئولان کتابماه ادبیات و فلسفه برای آشنا کردن نسل جوان با فرهنگ گذشته، در باب انقطاع فرهنگی اذعان داشت: انقطاع تنها در میان نسل جوان با گذشته رخ نداده است. بلکه سالهاست که به نوعی انقطاع دیگری بین اندیشمندان گذشتهی ما اتفاق افتاده است. بر فرهنگ ایرانی ـ اسلامی مانند هر فرهنگ دیگری، نوعی وحدت حاکم و بسیار غنی است. و مدتهاست که گسیخته شده است و ادبای ما با متفکران و فلاسفه خیلی مأنوس نبوده و نیستند و همچنین فلاسفه با ادبا. ممکن است که گروهی از این جدایی استقبال کنند اما وقتی ادیبی از تفکر فلسفی جدا شود، چه چیزی برای عرضه کردن دارد و یا فیلسوفی که با ادبیات خودش آشنا نیست چگونه میتواند آراء خود را بیان کند. در فرهنگ گذشتهی ما حداقل تا پیش از حملهی مغول، میان متفکران ما ارتباط بسیاری وجود داشت.
استاد دانشگاه تهران در ادامه گفت: خواستم بگویم این انقطاع برای الان ما نیست، فرهنگ ما خیلی ماجراها داشته و این غفلت برای دیرباز است و اگر توجه نشود این زیان و خسران قابل جبران نخواهد بود.
وی افزود: فرهنگ ما بسیار غنی است. فرهنگ محبت، معرفت و صلح است ولی متأسفانه نمیتوانیم این فرهنگ را به دنیا عرضه کنیم. دکتر دینانی در پایان گفت: ما دارای غنیترین فرهنگ دنیا هستیم. باید آنها را با منابع فکری درست به دنیا بشناسانیم و برگزاری این نشستها توسط کتابماه ادبیات و فلسفه کار بسیار مغتنمی است که باعث میشود فلاسفه و ادبا بسیار به هم نزدیک شوند و به بحث بنشینند بلکه این انقطاع که سالهاست شروع شده است، حل شود.
در ادامه این مراسم، احمد مسجدجامعی، وزیر فرهنگ و ارشاد در ابتدای سخنان خود، ضمن خوشامدگویی به حاضران، از مشارکت و همدلی آنها برای به وجود آوردن این فضای گفتگو در حوزه فرهنگ و کتابخوانی قدردانی کرد و گفت: دوستان به کمبود امکانات و مشکل محل برگزاری این جلسات اشاره کردند ولی به نظر من، نکتهای که وجود دارد، تجربهای است که کتاب ماهها از این فعالیتها به دست آوردند.
وی افزود: مگر خود کتابماهها برای انتشار چه امکاناتی دارند. با همین امکانات محدود، توانستهاند در کنار هم، موج فرهنگی را در جامعه به وجود آورند و این به خاطر عشق و محبتی است که نسبت به فرهنگ و هنر ایران زمین دارند. در واقع، علایق این مجموعهی است که موجب این شکلگیری و فضای گفتگو در این فضای محدود شده است.
وزیر ارشاد، با اشاره به برگزاری نخستین نشست نقد و بررسی کتاب ماه ادبیات و فلسفه در سال ۷۷، که محور سخن در باب افکار، آرا و عقاید نیچه بود، گفت: انتخاب نیچه در آن زمان به خاطر آثار متعددی از این نویسنده بود که در ایران ترجمه و از اقبال خوبی برخوردار بود. بناربراین، این طرح در ذهن مدیران این بخش به وجود آمد که دلایل توجه به نیچه را در شرایط امروز جامعه مطرح کنند و آن را مورد بررسی قرار دهند.
مسجدجامعی در ادامه، با ذکر این مطلب که مقدمهی هر فعالیت فرهنگی ایجاد اینگونه فضاهاست، اظهار داشت: آنچه در کنار این فعالیتها موضوعیت داشت، ایجاد چنین فضایی بود که اهل فرهنگ و قلم هر هفته در یک ساعت مشخص کنار یکدیگر به گفتگو بنشینند.
مدیر مسئول کتابماه ادبیات و فلسفه، تدبیر این جلسات را با همهی صفا و صمیمیتی که وجود دارد، مشکل دانست و گفت: یکی از مهمترین مباحث برگزاری این جلسات، مدیریت آن است که باعث ایجاد فضایی مناسب برای همگان میشود تا در کنار یکدیگر به بحث و گفتگو بنشینند و احساس رضایت کنند.
وزیر ارشاد ادامه داد: این مجموعه باعث شکلگیری فرهنگ نقد به شیوهای شد که مخاطب میتوانست از اثر فاصله بگیرد و به نقد آن بپردازد و این امر منجر به تشکیل گروه منتقدانی شد که به ضوابط نقد پایبند بودند.
وی همچنین، به انعکاس محصول تولیدات فرهنگی و فکری این نشستها در رسانههای مختلف اعم از روزنامهها، صدا و سیما و برخی از پایگاههای اینترنتی اشاره کرد و افزود: در بعضی موارد، نخستین گروهی که به نقد پرداخت و فضای فکری جامعه را سمت و سویی بخشید، همین گروه بودند.
وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در پایان سخنان خود چند نکته را متذکر شد و اظهار داشت: لازم نیست این نشستها به حوزههای تخصصیتر توجه کند. باید این نکته را در نظر داشت که این نشستها نه برای نخبگان. و نه برای عموم مردم طراحی شده بلکه متوسط اهل فرهنگ را مخاطب قرار داده است که توانسته بسیار تاثیرگذار باشد و با پرسش و مسایل روز پیوند برقرار کند.
وزیر ارشاد با ارائهی چند پیشنهاد به سخنان خود پایان داد. وی گفت: ظرفیت فرهنگی کشور، بیش از امکانات ماست. چه این محل وسعت یابد یا باقی بماند، باید از شیوههای جدیدتری بهره گرفت.
مدیرمسئول کتابماه ادبیات و فلسفه افزود: شاید بتوان با استفاده از امکانات خانهکتاب از طریق اینترنت بتوانیم این گفتگوها را سامان دهیم تا افراد بیشتری، مانند دانشگاهها در سراسر کشور، در بررسی کتابها شرکت کنند و دامنهی گفتگوها را در سراسر جهان گسترش دهیم.
بدون نظر