خوابگرد قدیم روزانه

بازیگران از جان سینما چه می‌خواهند؟

۳۰ اردیبهشت ۱۳۸۲

همه ساله شمار زیادی دانشجوی رشته‎ی فیلمسازی از دانشکده‎های مربوطه مثل دانشکده‎ی سینما تاتر، دانشکده‎ی صدا و سیما و سوره با ادعای فیلمساز بودن فارغ التحصیل می‎شوند. آموزشگاه‎های پرشمار فیلمسازی هم در هر دوره تعداد زیادی از واماندگان فضاهای آکادمیک را به عنوان کارگردان به میان جامعه می‎فرستند. سوای این جوانان که با هدف فیلمساز شدن هرکدام مسیری خاص را سپری کرده‎اند، نزدیک دو سال است که تب فیلمسازی و کارگردان شدن در میان بازیگران سینما و تلویزیون ایران هم بدجوری بالا گرفته و روز به روز هم بر تعداد آن‎ها اضافه می‎شود. به این لیست بلندبالا نگاه کنید: نیکی کریمی، پریوش نظریه، رامبد جوان، مهشید افشارزاده، مهناز افضلی، فاطمه گودرزی، بهزاد خداویسی، علی مصفا، شهره لرستانی، جهانگیر الماسی، شهره سلطانی، مجید مظفری، فاطمه معتمدآریا و لادن طباطبایی.
برخی از این بازیگران، در مقیاس سینمای ایران، جزو ستاره‎ها محسوب می‎شوند و کارگردان شدن‎شان بیش‎تر مایه‎ی تعجب است ولی به هرحال این جماعت با اتکا به شهرت ناشی از بازیگر بودن‎شان و پشتوانه‎ی مالی که بی‎ارتباط با درآمد بازی‎هایشان نیست، توانسته‎اند فیلم‎های کوتاه و یا حتا بلند سینمایی را کارگردانی کنند. قطعا دانش و توانایی کارگردانی آن‎ها هم حاصل آموزش غیررسمی و ناخواسته‎ای ست که در جریان بازی در فیلم‎های قبلی‎شان برایشان ایجاد شده است. در واقع می‎توان گفت آن‎ها بازیگرانی هستند که برخلاف هم‎قطاران خود توانسته‎اند از امکانات در دسترس خود بهره بگیرند و به عرصه‎ی فیلمسازی قدم بگذارند. با این نگاه می‎توان به آنان دست مریزاد گفت و تحسین‎شان کرد. اما من به چنین نگرشی اعتقاد ندارم.
تجربه‎ی کار با شماری از بازیگران ایران در تلویزیون و سینما باور خاصی را نسبت به شخصیت عمومی آنان در من ایجاد کرده که همیشه از طرح آن با دوستان بازیگر خودم هم ابا داشته‎ام. در میان یک گروه تولید فیلم، بازیگر تنها عضوی از گروه است که یکسره و از روی ناچاری دائما تحت مدیریت سایر اعضای گروه است. تصور کنید حتا یک ستاره‎ی سینما با همه‎ی دبدبه و کبکبه‎اش به هنگام حضور سر صحنه مجبور است از یک سو دائما مطیع فرامین پایان‎ناپذیر کارگردان باشد و از طرف دیگر همه‎ی خرده فرمایش‎های گروه تصویر، صدا، گریم، دستیاران، گروه تهیه، تدارکات، حمل و نقل، لباس و حتا پذیرایی را اطاعت کند درحالی که سایر اعضا نهایتا تنها از یک نفر است که فرمان می‎برند. تحمل چنین شرایطی در طول چندین سال پی در پی بر شخصیت بازیگر تاثیری منفی می‎گذارد و چنان‎چه بر تخصص خود خودآگاه نباشد، به روزی می‎اندیشد که بتواند این دغدغه‎ی موهوم ذهنی را جبران کند. از طرف دیگر بر این باورم که بیش‎تر بازیگران به‎واسطه‎ی ایفای نقش در شخصیت‎های مختلف و حضور چشمگیرشان در فضای جامعه به عنوان چهره، تصوری به‎غلط از خود پیدا می‎کنند و خود را به‎اشتباه در جایگاهی برجسته از اندیشه و خلاقیت می‎بینند که داریوش ارجمند بارزترین نمونه‎ی آن است. من فیلمساز شدن بازیگران ایران را تاییدی از جانب خودشان بر این وضعیت می‎دانم و معتقدم آن‎ها حتا به کار خود نیز ایمان ندارند. به عنوان نمونه آیا بازیگری چون عزت‎الله انتظامی که سر صحنه به بدترین شکل ممکن توسط داریوش مهرجویی تحقیر می‎شود، چون فیلم نساخته، از اعتبار و جایگاه فرهنگی‎اش چیزی کم شده است؟ و یا ابرستاره‎ای مثل مارلون براندو آیا احساس کمبود می‎کند از این که یک بازیگر صرف است؟ بازیگری خودش جایگاه برجسته‎ای ست که هم‎قدر کارگردانی و یا فیلمبرداری و … زحمت و مشقت و خلاقیت می‎طلبد و گمان نمی‎کنم کسی باشد که به بازیگری که کارگردان نشده را کم‎مقدار بداند و برعکس یقین دارم کسی هم نیست که به بازیگری به خاطر فیلمساز بودنش احترام بگذارد. به جز این است؟
سوای همه‎ی این‎ها، واقعا قرار است این جماعت کدام گره ناگشوده از سینمای ایران را بازکنند که دیگران نمی‎توانند؟ اگر ایشان به جایگاه برجسته‎ی توانایی خود در بازیگری واقف‎اند و این تحلیل مرا هم قبول ندارند و فیلمسازی را یک فعالیت فرهنگی جانبی می‎دانند، به جای تنگ کردن جای دیگران و تلف کردن سرمایه‎های موجود به‎واسطه‎ی شهرت‎شان، بهتر است از نفوذ خودشان در اقشار جامعه بهره بگیرند و حداقل دوستداران خود را توجه بیش‎تر به مقولات فرهنگی و… تحریک کنند.
واقعا شما کدام یک از این جماعت را دیده‎اید که مثلا در یک مصاحبه، دیگران را تشویق و تحریک کنند که فلان رمان ایرانی یا خارجی را حتما بخوانند؟!

***

بازهم نفس عمیق
توجه من به پرویز شهبازی و آثارش برخی از دوستان را به گلایه از من واداشته. پرویز دوست و همکار من است و من نمی‎دانم خبررسانی درباره‎ی یک دوست و همکار چه ایرادی دارد؟ با این حال پس از کلی کلنجار رفتن با پرویز بالاخره موفق شدم او را راضی کنم که وب‎سایتی را به نام خودش راه‎اندازی کند که مصادف شد با رفتنش به کن. این وب‎سایت اکنون وجود خارجی پیدا کرده و همین که خودش بیاید، با کمک دامون مقصودی عزیز آن را فعال خواهیم کرد.
اگر دیروز تیتر یک روزنامه‎ی همشهری را که گفت‎وگویی بود با شهبازی نخوانده‎اید، حتما بخوانید. امروز فیلم “نفس عمیق” در بخش دوهفته‎ی کارگردان‎ها در کن دو نوبت نمایش داشت و به محض دریافت بازتاب‎ها منعکس‎شان خواهم کرد. علیرضا شجاع‎نوری هم در کن شهبازی را همراهی می‎کند. شجاع‎نوری از جمله تهیه‎کنندگان بسیار فهیم و روشنفکر و درعین حال موفق ایران است که امیدوارم با روابط عمومی قوی و موثری که دارد، بتواند عدم حضور تاسف‎برانگیز “نفس عمیق” در بخش مسابقه‎ی رسمی کن را جبران کند. خبـر تازه‎ترین پروژه‎ی سینمایی او را هم می‎توانید در ایـن جـا بخوانید که یک فیلم سینمایی محصول مشترک ایران، فرانسه و تونس است به کارگردانی محمد ناصرخمیر، کارگردان فرانسوی تونسی‎الاصل.

***

خانه‎ی نویسندگان مستقل
این پیام را از وب‎سایت رها دریافت کردم که مایلم شما هم بخوانید:
“رها خانه‎ی نویسندگان آزاد – انجمن بین المللی قلم – رها اجتماع نویسندگان آزاد است که بیرون از جغرافیا ، ملیت ، ‌رنگ و زبان در آزادی می نویسد – رها بستر آزاد اندیشیدن و آفرینش در حوزه های شعر ، داستان ، ‌نمایشنامه، سنجش‎گری و انتقاد، ‌ترجمه، اسطوره، افسانه، ‌زبان شناسی و سایر حوزه های نظری ست. سایت رها هر روز به روز می شود – – – نویسندگان افغانستان، ایران، هند، آمریکا، اسپانیا، برزیل، انگلستان، فرانسه، اسراییل، کردستان، کانادا، فلسطین، سویدن، یوگسلاوی، پاکستان : حسن زرهی، کامران میرهزار، یدالله رویایی ، محمد باقر کلاهی ، سانیل کی پولانی، میرزا آقا عسکری، ماریا کومیتو ، بشیر سخاورز ، مینا کابلی ، رضا براهنی ، مریم هوله، جنیفر لانگر ، بلیندا الگار، هومن عزیزی، بسیما فرهت، مژگان امیری، سپیده جدیری، پیتر کونرز، لیزا اندرسون، مریم خراسانی، سارا نادال، گابریلا میلان ، جواد مجابی، سعید طباطبایی، جو لندروم، شرکو بی کس، مهرانگیز وفا، حمید رضا فردوسی، منوچهر آتشی، محمود معتقدی، علی شریفیان، سخی جاغوری، محمد رضا امیری، چومن هاردی، نورا آرمانی، نجلا باختر، زلمی فقیری و…”
نگاهش کنید.

این مطالب را هم خوانده‌اید؟

بدون نظر

شما هم نظرتان را بنویسید

Back to Top