Browsing Category

آثار برگزیده

شرط باخت‌باخت
آثار برگزیده جایزه‌ی بهرام صادقی

داستان کوتاه «شرطِ باخت‌باخت»، نازلی گلچهره حسینی، مشهد

آقای دکتر امینی سلام من مجتبی سالاری، دانشجوی پزشکیِ شیرازم. حتما از شنیدن اسم و فامیلم شوکه شدید. نه، من دوست صمیمی شما نیستم. من پسر شهید مجتبی سالاری¬ام. از دو روز پیش که برای شرکت در کنگرۀ روانپزشکی اومدم تهران و سخنرانی شما رو…

۶ دی ۱۳۹۴
سگ نجس است
آثار برگزیده جایزه‌ی بهرام صادقی

داستان کوتاه «سگ نجس است»، اشکان اختیاری، کرمانشاه

درِ صندوق ماشین را باز کردم و گونی را از روی سرش کنار زدم. «تد» با یک جست از صندوق بیرون پرید و پاهایم را با پوزه‌اش بو کرد، بازیش گرفته بود داشت کفش‌هایم را گاز می‌گرفت. نشستم، دست انداختم زیر گردنش و…

۶ دی ۱۳۹۴
ستاره‌ی شمالی
آثار برگزیده جایزه‌ی بهرام صادقی

داستان کوتاه «ستاره‌ی شمالی»، نگار محقق، شیراز

درد که تمام شد هومن تازه فهمید وحشت کرده است؛ صدا کرد: «مریم!» جوابی نیامد؛ فکر کرد که شاید همه‌ی این‌ها را خواب دیده؛ شاید! ولی حالا که خواب نبود! خودش را حس می‌کرد؛ بدنش را حس می‌کرد؛ بدن عجیبش را؛ چرا این شکلی…

۶ دی ۱۳۹۴
زورآباد
آثار برگزیده جایزه‌ی بهرام صادقی

داستان کوتاه «زورآباد»، مصطفی شمس، کرمان

شب بین کوچه‌های خاموش و برفی، یخ زده بود و تکان نمی‌خورد. سگ‌ها جایی نزدیک خانه به جان هم افتاده بودند و پارس می‌کردند. از دور دستها صدای موتورگازی معیوبی سکوت «زورآباد» را به گلوله می‌بست و پیش می‌آمد. موتور که نزدیک خانه رسید،…

۶ دی ۱۳۹۴
پیشانی سوراخ من
آثار برگزیده جایزه‌ی بهرام صادقی

داستان کوتاه «پیشانی سوراخِ من»، نادر ساعی‌ور، تبریز

دو سال قبل، در یک نیمه شبِ تابستانی، سه روز مانده به سی سالگیم، وقتی هیچ راه دیگری برای خلاص شدن از صدای شُرشُر آبی که از اول شب شروع و کم کم تبدیل به صدای موج های عظیم شده بود، نیافتم، نوکِ میخِ…

۶ دی ۱۳۹۴
چال
آثار برگزیده جایزه‌ی بهرام صادقی

داستان کوتاه «چال»، نجمه سجادی، تهران

بعد از گلنار مرا صدا کرد. طبق دستوری که از قبل داده بود باید پنج قدم جلو می‌رفتم و دست به سینه می‌ایستادم و برای دوربین شکلک درمی‌آوردم. لب‌هایم را محکم به هم می‌فشردم تا خنده‌ام نگیرد. اگر می‌خندیدم نوک انگشتش را به سمت…

۶ دی ۱۳۹۴
اترک
آثار برگزیده جایزه‌ی بهرام صادقی

داستان کوتاه «اترک»، امین اطمینان، مشهد

من آب دوست داشتم ولی حتی تردید‌ نه‌سالگی‌ام بهم می‌گفت جایی یا اسمی که از همه طرف در احاطه‌ی آب است جای خیلی مطمئنی برای گذاشتن قرارومدار نیست. شاید رمانتیک باشد. شاید زیبا باشد ولی مطمئن نیست. دوست داشتم این را یک‌جوری به…

۶ دی ۱۳۹۴
بازخوانی زندگی وحشت‌آور آقای هدایت جبرپور در تشییع جنازه‌اش
آثار برگزیده جایزه‌ی بهرام صادقی

«بازخوانی زندگی وحشت‌آور آقای هدایت جبرپور در تشییع جنازه‌اش»، م.ر.ایدرم، قم

حکایت آقای «جبرپور» آن‌چنان دلهره‌آور و شوکه‌کننده بود که بعد از مرگش به یک تشیع‌جنازه‌‌ی محترمانه یا یک تاج‌ گل گران ‌قیمت یا یک روضه‌خوانیِ‌ با اشک‌آوریِ تضمین‌شده قناعت نکردند. بلکه مثل مرده‌های فرنگی روی سکویی قرارش دادند و همه در مراسمی رسمی…

۶ دی ۱۳۹۴
رزم آفتاب‌پرست‌ها
آثار برگزیده جایزه‌ی بهرام صادقی

داستان کوتاه «رزم آفتاب‌پرست‌ها»، علی محمدی کاشانی، تهران

آن شب تشنج کردم. افتادم وسط پیاده‌رو و بدنم شروع کرد به لرزیدن. نه به این سادگی، با رکابی بودم و بچه گربه سیاه پیچیده در لباس‌هایم، در دستم. بعد از رفتن بابا همه چیز به هم ریخت. بدون خداحافظی در را رویش بستم.…

۶ دی ۱۳۹۴
در خیال بر درختی میوه می‌دهد
آثار برگزیده جایزه‌ی بهرام صادقی

داستان کوتاه «در خیال بر درخت میوه می‌دهد»، فرهاد بابایی، تهران

امروز برای بار اول است که شب جمعه با بابا و نادیا نرفته‌ام بهشت زهرا. دایی ساسان قرار است بیاید و با هم فیلم کوتاهی را که ساخته‌ام، تماشا کنیم. تماس گرفته و گفته که دیر‌تر از ساعتی که قرار گذاشته بودیم، می‌آید. کتاب…

۶ دی ۱۳۹۴
Back to Top