این دو عکس مربوط است به عصر دیروز ۲۶ خرداد ۸۸، چهارراه پارکوی که کانون اصلی تجمع چندین هزار نفری سبز و آرام دیروز بود. محمدرضا شجریان در جمع معترضان جنبش سبز.…
نامهی محمدرضا شجریان به رسانهها: اخیرا نشریهای به بهانهی ویژهنامهی شجریان منتشر شده است که اغلب عکسها و مطالب آن، کپیبرداری بدون اجازه از نشریه دفتر هنر (شماره ۱۵سال دهم اسفند ۸۱ به تلاش و کوشش آقای بیژن اسدیپور- چاپ آمریکا) میباشد و حتی…
آخرین بار صدای سایه را همین اواخر تیرماه شنیدم که میگفت به مرگ بگویید منتظر من نباشد، سایه مرگ ندارد. راست میگفت؛ سایه مرگ ندارد و خاکسترش هم گَرد خاموشی نمیگیرد، همچنانکه از اول هم که سترگ بود و بشکوه بود و کهنسال، هیچ…
مردی که در طول این سالیان در قصر ویکتوریاییاش جز به شکارِ قرقاول و تماشای فیلم و مطالعه و نگارشِ دلخواهش نپرداخته، نه استادِ سیاست است و نه درسخواندهی تاریخ و فلسفه، نه لب به اعتراضی گشوده و نه در طول این سالها قلم…
اگر مرزِ باریکِ بینِ بودن و نبودن را باور داشته باشیم، امروز، این بیست و سوم مهرماه ۱۳۹۸، دیرترین زمان ممکن برای نوشتن از حسین دهلوی است. او حالا دیگر سراسر نبودن است. اما اگر دلخوش باشیم به آن تصعیدهای هنرمندانه که ناکامیها و…
سحر سخایی: فکر میکنم پدربزرگ هیچوقت نبخشیدم. پنج سالم بود. بخش بزرگی از روز و شبم را با پدربزرگ و مادربزرگم میگذراندم. والدین مادرم. همانها که حالا قرار بود برای دیدار دختر بزرگشان چند ماهی بروند دانمارک. این طولانیترین نبودنی بود تا آن روز…
رضا شکراللهی: دیروز ۱۱ فروردین ۱۳۹۸، مراسمِ نخستین دورهی جایزهی مؤسسهی بینالمللیِ موسیقیِ آقاخان در موزهی گولبنکیانِ لیسبونِ پرتغال با حضور برگزیدگان و مهمانانی از چهارگوشهی دنیا از جمله ایران برگزار شد. در این مراسم خودِ آقاخان (عنوانِ کامل: حضرتِ والا کریم آقاخان) نیز حضور…
رضا شکراللهی: نمیدانم اگر محمدرضا لطفی زنده بود و محمد معتمدی ازش میپرسید بروم آلبوم تازهام را در «سازمان اوج» دربیاورم، لطفی به او چه میگفت. این را هم نمیدانم که اگر لطفی الان زنده بود، آیا اصلاً محمد معتمدی را میپذیرفت تا راهی…
عامهپسند واژهای پربسامد و از ریختافتاده است. پربسامد است چون از متونِ مکتبِ فرانکفورت تا مقالاتِ ادبی و موسیقایی و سینمایی را دربرمیگیرد و از ریختافتاده است چراکه بنا به نظر و مصادیقِ موردنظرِ بهکاربرندهاش تغییرِ معنا میدهد. گاهی عامهپسند بهمعنای هنر یا اثری سطحی…
زخمها همیشه تازه میمانند، مثل گلهایی که آبشان بدهی. و شاید روح ۱۳۸۹ آنجا بود که همیشه اسم تو بوده، اول و آخر حرفام، بس که اسم تو رو خوندم، بوی تو داره نفسام…