نمیدانم لقلقهی زبان شدنِ برخی کلمهها و عبارتها باعث تنبلی ذهنی اهل قلم، بهخصوص روزنامهنگاران، میشود یا تنبلی ذهنی باعث لقلقهی زبان شدن آن کلمهها و عبارتها. شاید باید این را هم بگذاریم کنار معمای هستیشناسانهی مرغ و تخممرغ. یکی از این لقلقهها، که…
فرناز سیفی: زن در صف امضای کتاب ایستاده بود. یک نسخه از کتاب مرد نویسنده را جلوی او گذاشت تا برایش امضا کند. وقتی مرد در حال امضا بود، زن برایش گفت که چقدر با کاراکتر زن در کتاب احساس نزدیکی و همدلی میکند.…
ـ خطاب درویشانهی سعدی به کیست در این بیت، «ای روی دُلارایت مجموعهی زیبایی / مجموع چه غم دارد از من که پریشانم»؟ ـ سعدی، با اینهمه دلارِ چشمدرآر، درویشیاش کجا بود: «هرکه دلارام دید از دلش آرام رفت.» تازه آنقدر جانش به دلارهایش…
«اگر این خیالها نبود، اگر جادوی موسیقی نبود، اگر بشر آنقدر سرگرم چرخ و باروت و آب میشد که سازها را کشف نمیکرد، تمام آدمها یکجا دق میکردند و میمردند.» اگر قرار باشد فقط یک جمله از رمان تن تنهایی را بیرون بکشم برای…
چکیده: پروبلماتیک در انگلیسی هم صفت است و هم اسم. در فارسی، یا خودش را به کار میبرند یا معادلهایی نارسا یا ناتوان مثل مشکله. در این متن، برابرنهادِ دشواره و دشوارگی بهطور خاص برای پروبلماتیکِ اسم پیشنهاد شده است. رضا شکراللهی: بهگمانم یک سال…
عمهای دارم بس مهربان به نام همیشهتازهی مریم، که اگر کتاب مزخرفات فارسی را خوانده باشید، با او آشنا شدهاید. همان کهنسالِ خوشتعریفِ هنوزروستانشین که در بحث «حشو قبیح» در کتاب مزخرفات فارسی از زبان او مدد گرفتم. زبانش ترکیِ محلی است، ولی ما…
تو دری مچد، دلی من دسد نه میشد کندد، نه میشد بسد روزی عاشورا، عرقی جلفای نه میشد خوردد، نه میشد نسد تو گلی غمزهی جلو چشمی دل نه میشد بود کرد، نه میشد دس زد دلی من گربهس، سنبلتیفم شنیدهس بودا، آ شدهس…
در سال ۹۶ خبر بد و فاجعهبار کم نداشتیم. از جملهی آنها درگذشت شماری از اهل قلم بود که برخی عمری دراز داشتند و برخی هم مرگشان برای ما ناگهانی بود. برای خود من مرگ مدیا کاشیگر نازنین، محسن سلیمانی، مجتبی عبداللهنژاد و خودکشی…
لیلا نصیریها: میخواهم مطلبم را با یادی از استاد درخشانی آغاز کنم که از تواضع، افتادگی، دانش، استادی و شیوه تدریسش چهها که در جوانی نیاموختم. آموختههایم از محضر این استاد به آن سالهایی از جوانی برمیگردد که سر پرشوری داشتم و چنان تند…
امین حسینیون: در فیلم «جلادها هم میمیرند» (۱۹۴۳)، که فریتز لانگ آن را بر اساس متن برتولت برشت ساخت، نازیها عدهای را گروگان گرفتهاند و گفتهاند اگر چریکی که فرمانده آلمانی پراگ را کشته خودش را تسلیم نکند، به ترتیب همه را اعدام خواهند…