آرمان ریاحی: ریشقرمز (۱۹۶۵) ساختهی آکیرا کوروساوا میتواند حکایتِ حالِ امروزمان باشد؛ فیلمی که گاهی سرک میکشد و میگوید: «من در سه ساعت شما را به آدمیت دعوت میکنم. تماشایم کنید.» و تماشای ریشقرمز واقعاً ارزشش را دارد، چون با غنای تصویریای که دارد،…
برگمان از نمایشهای مذهبی قرون وسطی گرفته تا بازی بازیگران دورهگرد را در فیلمهایش به کار زد تا پرترههای گوناگونی از زندگی خویش قلم بزند و معنایی برای ترسیم این پرسونا بیابد. از مواجهه با هستی تا ارتباط با زنان، عشق، گناه، مفهوم مرگ…
کارنامهی پر و پیمان بازیگری کرک داگلاس را کلکسیون گرانقدری از کارگردانهای استخواندار هالیوود مزین کردهاند. برای همین است که اغلب فیلمهای کرک داگلاس از غنای بصری و کارگردانی سنجیده و قدرت میزانسن آنقدر آکندهاند که دیدن چندبارهشان از تازگی آنها کم نمیکند.…
آرمان ریاحی: فرشِ عشایر درشتباف و بدوى است. در عین پیچیدگیِ نقش، ساده است و تأثیری ژرف بر ذهن و روان متمدّن مراجعانِ رواننژند و رنجورِ دکتر فروید میگذاشته است؛ رسوب را از ذهن بیماران پزشک روانکاو میزدوده و آنان را به لایههای نخستین…
آرمان ریاحی: بهعنوان یک «ادبیاتدوست» فکر میکنم یک خوانندهی جدی داستانهایی را میپسندد که تکههایی از خودش را در آن ببیند، و بهعنوان یک «دوستدار تاریخ» عقیده دارم سرگذشت پرهیاهوی ایرانیان در زمان معاصر چیزی جز همان تکههای پراکندهی وجود ما نیست که جز…
برادر خورشید، خواهر ماه آرمان ریاحی: فرانکو زفیرلی مهمترین هنرمند باقیمانده از نسل طلایی سینما و تئاتر ایتالیا بود که گاهی رمانتیستی واقعگرا میشد. چه آنکه در مشهورترین فیلمهایش حال و هوای نماها در عین پراحساس بودن، آکنده بود از جزئیاتی که نمیشد آن…
نقل است که روزی پرویز بهرام برای دفاع از متهمی به دادگاه رفته بود و آنجا این دیالوگ را بر زبان آورده بود: «جناب قاضی! خوب به چشمان این مرد نگاه کنید. آیا در نگاهِ این جوان برقِ نگاه یک مجرم را میبینید یا…
آرمان ریاحی: «کازیمودو»ی مغموم! حالا دیگر جایی برای به یاد آمدن نداری، کلیسای پرآوازهی نوتردام را؛ همان مکانی که سالها در خاطرات ما ناقوس سنگینش را با عضلات ورزیدهات به صدا درمیآوردی، با همان ماهیچههایی که زورِ یک حیوان در آنها نهفته بود، که…
جمشید مشایخی را نمیشد دوست نداشت و احترام نکرد. بازیگری پرکار که گویی همیشهی خدا و از ازل پیر بود. در سالهای آخرِ عمر خاطری رنجیده داشت و گاه سخنی میگفت یا رفتاری میکرد که ظاهراً دور بود از شأنِ شمایلِ برساختهی خودش. اما…
عادل فردوسیپور شگفتیآفرین است. از کراماتش یکی اینکه روزی برای زیارتِ امام رضا(ع) با همراهانش به صحن میرود و به ضریح نرسیده متولّیانِ حرم بیرونش میکنند. مؤمنین ضریح را رها کرده و به گردِ او حلقه زده بودند و چنان ولولهای برپا شده بود…