صبح زود بود که برف شروع به باریدن کرد. توران در حاشیه خیابان ایستاده بود، بی انتظاری...دانههای برف روی مژههایش که مینشست از خواب آلودگی مانده از شب قبلش میکاست. سردش بود و جابجای تنش از درد میسوخت. لباس نازکش گرما…
صبح زود بود که برف شروع به باریدن کرد. توران در حاشیه خیابان ایستاده بود، بی انتظاری...دانههای برف روی مژههایش که مینشست از خواب آلودگی مانده از شب قبلش میکاست. سردش بود و جابجای تنش از درد میسوخت. لباس نازکش گرما…