شاید دهساله بودم که در روز تولدم، یک سکهی ـ اگر اشتباه نکنم ـ یکتومانی از مادرم گرفتم و پریدم سر کوچه، یک دانه کیک یزدی ساده از بقالی مشتعباس خریدم و تند برگشتم خانه و چند تا چوب کبریت فرو کردم توی آن…
شاید دهساله بودم که در روز تولدم، یک سکهی ـ اگر اشتباه نکنم ـ یکتومانی از مادرم گرفتم و پریدم سر کوچه، یک دانه کیک یزدی ساده از بقالی مشتعباس خریدم و تند برگشتم خانه و چند تا چوب کبریت فرو کردم توی آن…