آرمان ریاحی: «کازیمودو»ی مغموم! حالا دیگر جایی برای به یاد آمدن نداری، کلیسای پرآوازهی نوتردام را؛ همان مکانی که سالها در خاطرات ما ناقوس سنگینش را با عضلات ورزیدهات به صدا درمیآوردی، با همان ماهیچههایی که زورِ یک حیوان در آنها نهفته بود، که…
آرمان ریاحی: «کازیمودو»ی مغموم! حالا دیگر جایی برای به یاد آمدن نداری، کلیسای پرآوازهی نوتردام را؛ همان مکانی که سالها در خاطرات ما ناقوس سنگینش را با عضلات ورزیدهات به صدا درمیآوردی، با همان ماهیچههایی که زورِ یک حیوان در آنها نهفته بود، که…