جشنوارهی فیلم برلین هم تمامشد و خرس طلاییاش را به “وینتر باتوم” کارگردان جوان انگلیسی دادند به خاطر فیلم “این دنیا”؛ فیلمی دربارهی مهاجرتِ دو افغانی از افغانستان به انگلستان که فصلی از فیلم هم در ایران میگذرد. امسال هم در جشنواره”ی برلین هیچ فیلم ایرانی حضور نداشت که دلیل اصلیاش همزمانی آن با جشنوارهی فیلم فجر در ایران است. سال گذشته هم تنها نشانی که از ایران در برلین دیدهمیشد، فیلمamericasobeautiful ( آمریکای زیبا ) بود و آن هم فیلمی دربارهی مهاجرت، اما مهاجرت ایرانیها به آمریکا. این روزها این فیلم در آمریکا اکران شده و گویا مورد توجه هم قرارگرفته. شاید بد نباشد توضیحاتی دربارهی این فیلم بدهم:
کارگردان آمریکای زیبا، یک ایرانیست به اسم بابک شکریان که چند سال پیش از انقلاب و در ایام کودکی به آمریکا میرود. این فیلم اولین فیلم بلند اوست و پیش از این تنها یک فیلم کوتاه ۱۶ میلیمتری ساخته در سال ۱۹۹۲ به اسم “یکشنبهی آرام”. شکریان فارغالتحصیل رشتهی انسانشناسی ست و آمریکای زیبا را در سال ۲۰۰۱ بر اساس قصهای از خودش ساخته آن هم با هزینهای کمتر از ۱ میلیون دلار که در سینمای آمریکا از کمترین هزینههای ممکن است. فیلم شکریان به تعبیر خودش حماسهی منظومی ست دربارهی مهاجران ایرانی در لسآنجلس که در جستجوی جای پای محکمی برای خودشان هستند. آمریکا زیبا سال گذشته در بخش پانورامای جشنوارهی برلین حضورداشت. بازیگران این فیلم به جز چند بازیگر آمریکایی، چند ایرانی نامآشنا هستند؛ منصور(خوانندهی پاپ)، آتوسا لئونی، علیرضا مومنی و هوشنگ توزیع ( همسر شهره آغداشلو که پیش از انقلاب از اعضای خانهی نمایش پارس بود ) و… قصهی فیلم برمیگردد به سال ۱۹۷۹ که تنش بین ایران و آمریکا با اشغال سفارت آمریکا در ایران به اوج رسیده و هوشنگ، شخصیت اصلی فیلم در لسآنجلس به دنبال تحقق رویای خود یعنی خوانندهشدن است و این بهانهای ست تا کارگردان فیلم به درون زندگی آدمهایی پا بگذارد که هرکدام به عنوان یک قربانی این ماجرای سیاسی و در اوج نگاه بدبینانهی مردم آمریکا به ایران، به دنبال تامین آیندهی خویش هستند و… به هر حال موسیقی این فیلم که شدیدا توجه من را جلب کرد.( کسی اگر فیلم را دیده و یا خبر دیگری دارد، پیام بگذارد لطفا!)
و اما چند وقت پیش به خبر انتشار مجموعه داستانی از نویسندگان ایرانی مقیم لسآنجلس اشاره کردم. خسرو دوامی که منبع این خبر بود و خودش از همین قصهنویسان است، گفته بود وقت آن رسیده که هموطنان ایرانی بفهمند که لسآنجلس تنها شهر خوانندهها نیست. حق با اوست. اقلیت ایرانی مقیم آمریکا در طول این ۲۴ سال تواناییهای خودشان را در عرصهی اقتصاد و علوم دانشگاهی به شکل قدرتمندانهای نشان دادهاند و حالا یکی دوسالی ست که نسل رشد یافته در آمریکا به سراغ عرصهی فرهنگ رفته و بهتدریج دارد تواناییهای خود را در این زمینه نیز بروز میدهد. به گمان من جماعت روشنفکر ایرانی که در آن جا خودشان را پیدا کردهاند میتوانند از این بیخاصیتی اقلیت بزرگ ایرانی در آمریکا بکاهند و همپای تلاش روشنفکران و هنرمندان داخل ایران به تصحیح تصور آمریکاییها از ملت ایران و قابلیتهای مستقلانهاش کمک کنند. همچنین وقت آن رسیده که روشنفکران و هنرمندان ایرانی نیز سوای ارتباطات فرهنگی که با مراکز دانشگاهی و فرهنگی آمریکایی برقرارکردهاند، به همتایان مهاجرایرانی خود در آمریکا نیز توجه کنند و گامهای نخست آنها را ارج بگذارندو بیش از پیش در رفع تنشهای کاذب و زیانبار و کهنه، از حکومت ایران و دولت آمریکا پیشی بگیرند.
***
آنونس ۲ دقیقه ای این فیلم را این جا می توانید ببینید. (ممنون از افشین)
بدون نظر