کتاب‌گرد معرفی و مرور

باز جای شکرش باقی است آقای هاینریش بل!

۵ تیر ۱۳۹۵
باز جای شکرش باقی است آقای هاینریش بل!

هاینریش بل حدود ۶۵ سال پیش، یعنی اوائل دهه‌ی ۵۰ میلادی، به ایرلند سفر کرد و چند ماه در آن‌جا ماند. برآیندِ این سفر مجموعه‌ای از یادداشت‌ها بود که با عنوانِ «یادداشت‌های روزانه‌ی ایرلند» منتشر شد. به‌گفته‌ی مترجمِ ایرانی این کتاب، منوچهر فکری ارشاد، این کتاب از نظرِ نثر و زبان و قدرتِ نگارشِ هاینریش بل در مقام یک نویسنده و نیز نوعِ نگاهِ او به صبوری و سخت‌کوشیِ مردمِ ایرلند لطیف‌ترین اثرِ ادبی او لقب گرفت.

بخشی بسیار کوتاه از یکی از یادداشت‌های هاینریش بل در این کتاب را (صفحه‌ی ۱۱۵) این‌جا می‌آورم. دلیلِ انتخابِ این بخش را بعد از خواندنِ آن خودتان متوجه خواهید شد.

هاینریش بل: اگر برای ما آلمانی‌ها مشکلی پیش بیاید، مثلاً دیر به قطار برسیم یا پایمان بشکند و یا ورشکست شویم، می‌گوییم: دیگر بدتر از این نمی‌شد؛ همیشه واقعه‌ای که پیش می‌آید، بدترین واقعه‌ی ممکن است. اما ایرلندی‌ها درست عکس ما فکر می‌کنند. این‌جا اگر کسی پایش بشکند یا دیر به قطار برسد یا ورشکست شود، می‌گوید باز هم جای شکرش باقی است [می‌توانست بدتر از این هم پیش بیاید]*، ممکن بود به جای پا گردن آدم بشکند، به جای قطار بهشت از دست برود و به جای ورشکست شدن آرامشِ درون مختل گردد. آرامشی که هیچ ورشکستگی‌ای قادر به نابودی‌اش نیست.

آن‌چه اتفاق می‌افتد به هیچ رو بدترین حادثه نیست. بد‌ترین حادثه هرگز پیش نمی‌آید.‌ اگر مادر‌بزرگ کسی بمیرد، باز جای شکرش باقی‌ است  که پدربزرگ عزیز هنوز زنده است. اگر خانه یا مزرعه آتش بگیرد اما مرغ و خروس‌ها نجات یابند، باز هم جای شکرش باقی است، چون ممکن بود آن‌ها هم از بین بروند. و اگر مرغ و خروس‌ها هم آتش بگیرند، باز هم جای شکرش باقی است که خود آدم هنوز زنده است. و بالأخره اگر آدم هم بمیرد، از تمام نگرانی‌های زندگی خلاص می‌شود، چون درِ بهشت ـ در این غایت سفر زائران بلاکشِ کره‌ی خاکی ـ به روی گناهکارانی که توبه کنند باز است. پس جان سالم به در بردند از آن ‌همه پا شکستن‌ها و نرسیدن به قطارها و ورشکستگی‌ها.

ما آلمانی‌ها ـ دست‌کم من این‌طور فکر می‌کنم ـ وقتی اتفاقی برایمان می‌افتد شوق طنز و قوه‌ی تخیل‌مان را از دست می‌دهیم در حالی که ایرلندی‌ها، درست در همان لحظه، شوق طنز  و قوه‌ی تخیل‌شان جان می‌گیرد. توجیهِ این نکته، که هنوز جای شکرش باقی است، برای کسی که پایش شکسته و درد می‌کشد و یا با پای گچ‌گرفته می‌لنگد، نه تنها دلداری است بلکه در عین حال کاری است مستلزم استعداد شاعری و در بسیاری موارد آمیخته با سادیسمی ملایم: توصیف درد ناشی از شکستن گردن، بیان حالت جمجمه‌ی شکسته یا کتفی که در رفته ـ و آن‌وقت کسی که پایش شکسته با خاطری آسوده لنگ‌لنگان به راهش ادامه می‌دهد و خوشحال است که چنین بلای کوچکی سرش آمده.

به این ترتیب سرنوشت از اعتبارات نامحدودی برخوردار است و آدم با رضایت خاطر و فروتنی حاضر است بهره‌ی آن را بپردازد. اگر بچه‌ها به گونه‌ای اسفناک در بستر بیماری سیاه‌سرفه افتاده باشند و احتیاج به حضور پرستاری دلسوز باشد، آن‌وقت باید خدا را شکر کنی که هنوز سلامتی و می‌توانی بچه‌ها را تیمار کنی و به کارها برسی. این‌جا دیگر برای خیال‌بافی مرزی وجود ندارد. در ایرلند اصطلاح «جای شکرش باقی است» یکی از متداول‌ترین مسئله‌هاست، زیرا این‌جا مصیبت پشتِ مصیبت نازل می‌شود و شکرگزاری از این‌که به مصیبتِ بدتری گرفتار نشده‌ای، خودْ نوعی دلداری است.


هاینریش بل، یادداشت‌های روزانه‌ی ایرلند، ترجمه‌ی منوچهر فکری ارشاد، انتشارات توس، چاپ اول ۱۳۷۳، ۱۲۵ صفحه، قیمت ۲۲۰ تومان!

سپاس‌گزاری می‌کنم از پسرم، پارسا، بابتِ تایپ پاکیزه‌ی این متن، که نخستین کمکِ اوست به خوابگردِ پدرش!


* نکته‌ی یکی از خوانندگانِ خوابگرد درباره‌ی ترجمه‌ی این عبارت:

هاینریش بل این یادداشت را در فصلِ ۱۷ (ص ‍۱۱۲) در کتابِ Irisches Tagebuch (یادداشت‌هایِ روزانه‌یِ ایرلند) آورده است. عنوانِ این فصل Redensarten (اَمثال جمعِ مَثَل) است. مَثَلیِ که از ایرلندی‌ها نقل می‌کند، چنین است: It could be worse

هاینریش بل آن را به آلمانی چنین ترجمه کرده است: es könnte schlimmer sein (می‌توانست بدتر از این هم پیش بیاید). مترجمِ فارسی متأسفانه آن را «باز جایِ شکرش باقی است» ترجمه کرده است که در فارسی متداول است، اما درعینِ‌حال مضمونی دینی دارد: باید خدا را شکر کنی که بدتر از این پیش نیامده است! حال‌آنکه نه در مثلِ ایرلندی و نه در معادلِ آلمانیِ آن مضمونی دینی دیده نمی‌شود.

اصلِ جمله‌یِ آخر را می‌نویسم:

It could be worse ist eine der am meisten gebrauchten Redensarten wohl deshalb, weil es oft genug recht schlimm kommt und das Schlimmere dem Trost die Relation bietet. (Heinrich Böll: Irisches Tagebuch, 115) [لینک]

ترجمه‌یِ انگلیسیِ آن:

“It could be worse” is one of the most common turns of speech, probably because only too often things are pretty bad and what’s worse offers the consolation of being relative. (Heinrich Böll: Irish Journal. Translated by Leila Vennewitz, 110) [لینک]

ترجمه‌هایِ ما متأسفانه دقیق نیستند. اما از آن بدتر این است که حتی همان ترجمه‌ها را هم دقیق نمی‌خوانیم.

منظورِ آقایِ شکراللهیِ عزیز احتمالاً این است که ما -درست مانندِ ایرلندی‌ها- از بس بدبختی کشیده‌ایم و مصیب پشتِ مصیب دیده‌ایم، به کمکِ ضرب‌المثلِ «باز جایِ شکرش باقی است» و حتی با توسل به طنز به خودمان تسلی می‌دهیم. به‌عبارتِ‌دیگر ضرب‌المثلِ «باز جایِ شکرش باقی است» خود نشانه‌ای است از کثرتِ درد و بلا و بدبختی در طولِ تاریخ در نزدِ ما.

تفسیرِ دیگرش سلطه‌یِ «دین‌خویی» است به تعبیرِ آرامشِ دوستدار در کتابِ «امتناعِ تفکر در فرهنگِ دینی»
۸ خرداد ۱۴۰۰


این مطالب را هم خوانده‌اید؟

۱ نظر

  • Reply مهتاب ۲۰ فروردین ۱۳۹۹

    پس ما با ایرلندی ها وجه اشتراک داریم با این تفاوت که اینجا ظاهرا حکمرانان بیشتر به ایرلندی ها شباهت دارند و به ناچار کار ملک از نابسامانی ز میزان درگذشته است.

  • شما هم نظرتان را بنویسید

    Back to Top