علی اصغر رمضانپور: پس از ۵ سال غیبت ادبیات داستانی در جایزهی کتاب سال جمهوری اسلامی، در سی و چهارمین دوره کتاب سال، رمان «لم یزرع» نوشتهی محمد بایرامی (نشر نیستان) به عنوان کتاب سال در زمینهی داستان بلند معرفی شد. و در زمینهی داستان کوتاه دو کتاب «بازار خوبان» نوشتهی آرش صادقبیگی (نشر نگاه) و «روباه شنی» نوشتهی محمد کشاورز (نشر چشمه) به عنوان برندهی کتاب سال انتخاب شد.
لمیزرع، که داستانی دربارهی یک ماجرای عاشقانه در جریان جنگ ایران و عراق است، دومین اثر بایرامی است که پسزمینهی تاریخی دارد. «مردگان باغ سبز» او نیز که در سال ۱۳۸۹ منتشر شد به حوادث زمان جنگ جهانی دوم در استان آذربایجان ایران و مسئلهی جمهوری آذربایجان میپردازد. این کتاب پس از انتشار، در دولت محمود احمدینژاد توقیف شد. در آن زمان گفته میشد کتاب به این دلیل توقیف شده است که نام مردگان باغ سبز یادآور اعتراضهای خیابانی پس از انتخابات ۱۳۸۸ و جنبش سبز تلقی شده است.
پیش از این، آخرین باری که کتاب سال در زمینهی ادبیات داستانی معرفی شد، در سال ۱۳۹۰ بود. در آن سال محمود احمدینژاد جایزهی کتاب سال داستانی را به مجموعه ۵ جلدی «جادهی جنگ» نوشتهی منصور انوری داد. این کتاب در آن زمان از سوی منتقدان به عنوان اثری تبلیغاتی تلقی شد که فاقد ارزش ادبی است. جادهی جنگ در آن سال تقریباً همهی جایزههای ادبی مورد حمایت نهادهای انقلابی و ارزشی را به خود اختصاص داد.
مسئلهای به نام کتاب سال ادبیات داستانی
اعطای جایزهی کتاب سال ادبیات داستانی در سال ۹۰ استثنا در رویهای بود که از ۱۳۸۰ به بعد ادامه داشت. در این سال کتاب «چراغها را من خاموش میکنم» نوشتهی زویا پیرزاد، به عنوان کتاب سال انتخاب شد که باید آن را آخرین انتخاب از میان نویسندگان مستقل تا پیش از کتاب سال امسال دانست.
در ۱۳۸۱ مداخلهی نهادهای امنیتی سبب شد تا از دادن جایزهی کتاب سال به «نیمهی غایب» نوشتهی حسین سناپور جلوگیری شود. حتی قرار گرفتن نام این کتاب در فهرست نامزدهای کتاب سال نیز به اعمال فشارهایی از سوی تندروها به وزارت ارشاد منجر شد. بعدها با به قدرت رسیدن دولت محمود احمدینژاد از صدور مجوز برای این کتاب جلوگیری شد.
تعیین کتاب سال در زمینهی ادبیات داستانی همواره مسئلهای جنجالبرانگیز بوده است. کتاب «بچههای نیمهشب» اثر معروف سلمان رشدی در سال ۱۳۶۴ با ترجمهی مهدی سحابی به عنوان ترجمهی برگزیده داستان خارجی انتخاب شد اما پس از ماجرای فتوای قتل سلمان رشدی از طرف آیتالله خمینی، رهبر وقت جمهوری اسلامی، هیچگاه دوباره اجازهی انتشار نیافت.
این مسئله سبب شد تا مقامهای دولتی احتیاط بیشتری در گزینش کتابهای ادبی به خرج دهند. پس از آن، به جز چند استثنا در زمان وزارت محمد خاتمی در سمت وزارت ارشاد و در دولت اصلاحات، عملاً کتاب سال ادبیات فقط هنگامی در شمار برگزیدگان کتاب سال قرار میگرفت که داوران بتوانند کتابی را معرفی کنند که به نوعی با سیاستهای تبلیغاتی نظام همسو باشد و به برانگیختن حساسیتهای سیاسی منجر نشود.
همین زمینهی تاریخی سبب شده است تا جایزهی کتاب سال در زمینهی ادبیات داستانی اهمیت خود را در میان طیف گستردهای از نویسندگان مستقل و خوانندگان آثار نویسندگان مستقل از دست بدهد. شاید به همین دلیل است که اکنون بسیاری از آنان به بازگشت ادبیات داستانی به کتاب سال بیاعتنا هستند.
جایزهی نویسندگان نسل تازه
در فاصله سالهای ۹۱ تا ۹۴، این توضیح از سوی مقامهای وزارت ارشاد ابراز میشد که به دلیل آن که در زمینههای دیگری، مانند جایزهی جلال آل احمد، جوایز ادبی از سوی وزارت ارشاد داده میشود، عملاً نیازی به اعطای جایزهی کتاب سال نیست. بر این اساس، بازگشت ادبیات داستانی به کتاب سال را باید به عنوان نشانهای از توجه بیشتر مقامهای وزارت ارشاد به ادبیات داستانی دانست. البته باید در نظر داشت که این توجه در حالی صورت گرفته است که تیراٰژ کتاب در ایران در پایینترین میزان خود در سالهای پس از انقلاب قرار دارد.
خبرگزاری کتاب ایران که وابسته به وزارت ارشاد است، در گزارشی در روز چهارشنبه ۲۰ بهمن ۹۵ به بازگشت ادبیات داستانی به کتاب سال پرداخته و نوشته است: «بخش ادبیات داستانی که چند سالی جزو غایبهای شاخص جایزهی کتاب سال جمهوری اسلامی ایران بود امسال جبران مافات کرد و سه برگزیده داشت.» خبرگزاری کتاب ایران در این گزارش با نویسندگانی گفتوگو کرده است که کتاب آنان برندهی جایزهی کتاب سال شده است. آقای بایرامی به خبرگزاری کتاب ایران گفته است که کتاب سال نباید دچار تشریفات شود.
محمد کشاورز، نویسندهی مجموعه داستان «روباه شنی»، گفته است: «جایزهی کتاب سال در این دوره، رویکرد بسیار خوبی به حوزهی ادبیات داستانی داشته است؛ نگاهی که خلأ آن در دورههای گذشته به چشم میآمد.»
آرش صادقبیگی نیز به تاثیر انتخاب کتابش در جایزهی آل احمد اشاره کرده است: «کتاب من به همراه کتاب روباه شنی محمد کشاورز در جایزهی جلال آلاحمد برگزیده شده بود و فکر میکنم به همین خاطر هر دو کتاب به جایزهی کتاب سال راه پیدا کردند.»
کتاب «لمیزرع» نیز پیش از انتخاب در کتاب سال، از سوی رسانههای فرهنگی نزدیک به تندروها و اصولگرایان به عنوان اثری دربارهی جنگ ایران وعراق مورد استقبال قرار گرفته بود. از این منظر میتوان این احتمال را مطرح ساخت که بازگشت ادبیات داستانی به کتاب سال، افزون بر توجه وزارت ارشاد، نشانهای از شکلگیری و اهمیت یافتن نسلی از نویسندگان است که توانستهاند به نوشتن در چارچوبی که به برانگیختن حساسیتهای سیاسی در نظام جمهوری اسلامی منجر نشود عادت کنند. این نسل از نویسندگان از فرصت حضور در جوایز ادبی کوچکتر و حتا جوایز ادبی دولتی استفاده کردهاند تا خود را به حوزهی رقابت ادبی وارد کنند و توجه داوران مسابقات ادبی را به آثار خود جلب کنند.
میتوان گفت به موازات گسترش انتشار ادبیات غیر رسمی، که بیاعتنا به مجوز نشر در ایران و با بهرهگیری از فضای مجازی در داخل و خارج از ایران در سالهای اخیر صورت گرفت، نوعی ادبیات سازگار با شرایط رسمی نشر نیز در ایران در حال رونق گرفتن است. ادبیاتی که از کمترین روزنههای گشایش سیاسی برای رسیدن به دست خوانندگان کتاب بهره میبرد.
بدون نظر