فرناز سیفی: در آمریکا و اروپا، آرام آرام کارمندانی جدید در انتشاراتیها استخدام میشوند که تخصص عجیب و تازهای دارند: گروهی که عنوان رسمی شغل آنها Sensitivity Reader [خوانندهی حساسیتسنج] است و هر رمان و داستانی را که قرار است منتشر شود میخوانند و بررسی میکنند تا «مشکلساز» و «حساسیتبرانگیز» نباشد. افرادی که در این سِمَت بهکار گرفته میشوند، اغلب خود از گروهی اقلیت یا تحت تبعیضاند: مسلماناند یا بودایی، مهاجرند یا اقلیت نژادی، همجنسگرا یا کوئیر[فراهنجار]ند، با معلولیت جسمی مواجهاند یا با بیماری درمانناپذیر یا بیماری روان زندگی میکنند، فمینیستاند یا روانکاو، تجربهی زیسته دستاول از فقر مطلق دارند یا مورد آزار جنسی قرار گرفتهاند و…
این گروه، نسخهی اولیه هر رمان و مجموعهداستان و نمایشنامه را میخوانند و از منظر تجربهی دستاول زیسته یا تخصص و دانش خود دربارهی آن گروه اقلیت بررسی میکنند تا اطلاعات کتاب غلط نباشد، کلیشهها را بازتولید نکند، احساسات مخاطب اقلیت را جریحهدار نکند و در یک کلام «دردسرساز» نباشد.
این شغل تازه در جهان انتشار کتاب آنقدر رونق گرفته که در کشوری مثل ایرلند، که همیشه از قطبهای درخشان تولید ادبیات درجهیک بوده و هست، وبسایتی راه افتاده که این متخصصان که به شکل فریلنس [کارمزدی] کار میکنند، میتوانند تخصص و تجربهی زیسته و دانش خود را فهرست کنند و دنبال کاریابی باشند. معمولاً دستمزد هر متخصص از ۲۵۰ دلار یا یورو شروع میشود و بنا به حجم کتاب، سوژهی کتاب ـ که تا چهاندازه به تخصص دقیق او مربوط است و… ـ این مبلغ بالاتر میرود.
انتشاراتیها با اضافه کردن این گروه به تیم ویرایش و آمادهسازی کتاب، میخواهند از دردسرهای بعدی و جاروجنجال و تحریم و موج انتقاد تا حدی مصون بمانند. خیلی از نویسندگان هم استقبال میکنند تا بعدتر آماج حملات نباشند.
اما این حرفهی تازه واکنشهای متفاوتی برانگیخته است: مرز این پلیسبازی کجاست؟ تکلیف حق آزادی بیان نویسنده چه میشود؟ اصلاً مگر جهان داستانی واقعیت است که موبهمو جزئیاتش درست باشد و متناسب با حساسیتهای همه؟ اینهمه داستان خوب تولید شده که قهرمانهای کتاب زنستیزند، کودکآزارند، نژادپرستاند، چاق و تنبلاند، شیزوفرنی و افسردگی دارند و… بعد از این چی؟ قرار است همهی شخصیتهای داستانی «بینقص» و «بینظیر» باشند و هیچ حرف حساسیتبرانگیز و نادرستی نزنند و هیچ فکر پلیدی نداشته باشند؟
عدهی دیگری نگرانی متفاوتی دارند: مسئولیت خود نویسنده چه میشود؟ زینپس نویسنده میتواند هر چرندی خواست بنویسد و عدهای از گروه اقلیت که خود تحت تبعیض و ظلم و کلیشهاند، در ازای دستمزدی اندک بنشینند گندکاری او را اصلاح و درست کنند و بعد هم همهی اعتبار و تشویقها نثار نویسنده بشود؟ گروه اقلیت بشوند نردبانی تا نویسنده برود بالا و بالاتر؟
از آن سو، چه کسی میتواند بیاعتنا باشد به اینکه در جهان ترسناک فعلی، که نژادپرستی و تبعیض علیه گروههای اقلیت و هراس از مذاهب یا دگرجنسگرایان قاتق نان هرروزه شده، جهان نشر و نویسنده به این حساسیتها و زخمها بیتوجه باشد و با خیال راحت مزخرف تولید کند و کلیشه بازتولید کند و نگران عواقبش نباشد و بر این آتش خطرناک بدمد؟
خلاصه که فعلاً وضعیت پیچیده است و نامعین. آنچه روشن است این است که در جهان انتشار کتاب شغل تازهای به شکل کاملاً رسمی خلق و اضافه شده است: شغلتان چیست؟ یک خوانندهی حساسیتسنج فریلنس (کارمزدی) یا شاغل در فلان انتشاراتیام!
اصل و متن کامل مقاله در اسلیت
۱ نظر
واقعاً باید برای ادبیات نگران بود. آخر همیشه اینطور نیست که نویسنده به اشتباه بخشی از نوشتهاش حساسیت برانگیز باشد، که بیشتر به عمد است و آن را هم جنگ مقدس خود می داند. نویسندهی خلع سلاح شده… خدا به دادش برسد.