اشرف غنی، رئیسجمهور افغانستان، ۳۰ ژانویه ۲۰۲۰ در مراسمی با عنوان «گفتمان تاریخ، فرهنگ و هویت ملی» در جمع دانشجویان گفته بود: «افغانستان مهد زبان دری است. ایران پهلویزبان بود. ما زبان و ادبیات دری را انکشاف دادیم. حالا [به ما] میگویند ایران شرقی. ای برادر، دزدی هم حد دارد، حد دارد.»
علیاشرف صادقی: زبان فارسی همان طوری که از نام آن پیداست منسوب به استان فارس است. در زمان اشکانیان زبانی که رسمیت داشت زبان پهلوی بود. پهلوی منسوب به پهله است و نام آن شمال شرقی ایران کنونی از مرو تا قومس (سمنان کنونی) بوده است. اما این نام رفتهرفته به غرب ایران، از ری تا قم و اصفهان و همدان و قزوین و ابهر و زنجان و بخشهایی از آذربایجان اطلاق شد و بخشی از منطقهای که قبلاً پهله نامیده میشد خراسان نام گرفت.
خراسان در لغت به معنی شرق است، یعنی محلی که خورشید از آنجا طلوع میکند. رفتهرفته دایره اطلاق نام خراسان وسعت یافت و هرات را نیز دربر گرفت. با سقوط اشکانیان و روی کار آمدن ساسانیان که از پارس بودند زبان آنان که پارسیگ نامیده میشد، زبان رسمی ایران شد و زبان پهلوی که امروز آن را پارتی- منسوب به قوم پارت یا همان اشکانیان- هم مینامند رفتهرفته عقبنشینی کرد و جای خود را به زبان پارسیگ داد، اما در عین حال عناصری از آن وارد زبان پارسیگ شد.
پایتخت ساسانیان ابتدا شهر اصطخر، نزدیک تخت جمشید کنونی، بود که مسقطالراس آنها بود؛ اما ساسانیان در قرن چهارم میلادی پایتخت را از اصطخر به جندیشاپور در خوزستان منتقل کردند و پس از مدتی نیز آن را از جندیشاپور به مداین یا طیسفون انتقال دادند. زبان پارسیگ نیز همراه با پادشاهان ساسانی و درباریان و دیوانیان و سپاهیان از فارس به مداین منتقل شد. حکومت ساسانیان نزدیک به ۴۲۵ سال طول کشید. در ظرف این مدت زبان آنان نیز به تدریج تحول پیدا کرد؛ به طوری که در اواخر حکومت آنان شکل گفتاری پارسیگ یا زبان تداول مردم با آنچه در کتابها و اسناد نوشته میشد تفاوت پیدا کرد. این تفاوت اساسا در پایتخت بسیار محسوس بود.
در آن دوره به پایتخت «دَر» گفته میشد که به معنی همان چیزی است که برای ورود و خروج از آن استفاده میشود و امروز در کلمه «دربار» باقی مانده است. به زبان تداول مردم پایتخت نیز دری گفته میشد، یعنی زبان پایتخت، همانطور که امروز به زبان مردم تهران زبان یا گویش یا لهجه تهرانی گفته میشود. در طول دوره ساسانی اقوام مهاجم آسیای مرکزی- هیاطله و ترکان- کوشش میکردند برای یافتن چراگاه و مناطق خوشآب و علف به درون ایران بیایند. ساسانیان برای جلوگیری از هجوم آنان پادگانهای مستحکمی در خراسان ایجاد کرده بودند و مرتبا از طیسفون به آنجا سرباز میفرستادند. رفت و آمد دائم سربازان و کارمندان دولتی و پادشاهان و شاهزادگان به خراسان موجب شد که به تدریج زبان مردم پایتخت یعنی زبان دری به خراسان منتقل شود و جایگزین زبان پهلوی یا پارتی گردد.
آخرین آثار زبان پهلوی به عنوان زبان زنده مربوط به حدود اواخر قرن ششم میلادی بوده است. از این پس زبان خراسان زبان دری یا زبان پارسی دری نامیده شد. سپس پارسی دری به معنی زبانی است که اصل آن از پارس است اما مربوط به «در» یا پایتخت است. به تعبیر دیگر معنای آن زبان پارسی پایتخت است.
با روی کار آمدن نخستین سلسلههای مستقل ایرانی مشرق ایران این زبان، زبان رسمی دربارهای این پادشاهان شد و شعرا و نویسندگان نیز به این زبان شعر گفتند و کتاب نوشتند و به تدریج به سایر نقاط ایران هم گسترش پیدا کرد. از جمله به ماوراءالنهر یا آسیای مرکزی که قلمرو زبان سغدی بود. در متون عربی به پارسی دری «الفارسیه الدریه» گفته میشد. ابن مقفع در قرن دوم هجری مینویسد بهترین شکل فارسی دری آن گونهای از آن است که در مدائن و در بلخ رایج است.
رفتهرفته از تعبیر «فارسی دری» کلمه دری حذف شد و فارسی یا پارسی باقی ماند. در طول هزار سال گذشته به این زبان اساسا فارسی گفته شده نه دری. در قرن حاضر که در کشورهای افغانستان و تاجیکستان گرایشهای ملیگرایانه پیدا شد، عدهای در این دو کشور کوشش کردند برای فارسی متداول در این دو کشور نامهای جداگانهای انتخاب کنند. در تاجیکستان که نامی جدید است این زبان را با القاء روسها تاجیکی نامیدند؛ درحالی که نویسنده بزرگ تاجیکستان صدرالدین عینی زبان خود را فارسی دانسته است.
در افغانستان هم در سال ۱۳۴۴ به دلایل سیاسی کلمه فارسی به دری تبدیل شد و فارسی نامیدن این زبان بهکلی ممنوع اعلام شد. سیاستمداران افغان گفتند فارسی زبانی است مربوط به ایران شیعهمذهب و زبان ما با فارسی ارتباط ندارد و نام آن دری است. در حالی که دانشمندان افغان میدانستند که آنچه به سه نام فارسی و دری و تاجیکی نامیده میشود یک زبان است. امروز مردم افغانستان هم جدا از نام رسمی دری، زبان خود را فارسی میدانند.
در ادوار قبل از اسلام در بلخ زبان دیگری رایج بوده که در دهههای اخیر اسناد زیادی از آن کشف و خوانده شده است. این زبان یکی از زبانهای شرقی خانواده زبانهای ایرانی است و با فارسی ارتباط دوری دارد. دانشمند پشتو زبان افغانستان عبدالحی حبیبی در ۱۳۴۲ رسالهای منتشر کرد به نام زبان دو هزارساله افغانستان یا مادر زبان دری و، بیهیچ توفیقی، خواست نشان دهد که مادر زبان دری افغانستان زبان بلخی قدیم است. ما در بالا نشان دادیم که منشأ زبان فارسی دری فارس و بعدها طیسفون بوده است.
منبع
۹ نظر
در تایید این مطلب باید بگویم به عنوان کسی که در جنوب خراسان امروزی(قهستان در متون کهن) زندگی میکند؛ شباهتهای زیادی بین لهجه مردم این منطقه با لهجه شیرازیها میبینم. یکی از مهمترین دلایلی که بیشتر مردم ایران خانم سیما بینا را شیرازی میدانند(خانم بینا متولد خوسف در خراسان جنوبی هستند.) را باید در همین نزدیکی لهجه بیرجندی و خوسفی با لهجه شیرازی دانست. اگر با توجه به جغرافیا و همجواری ما با افغانستان، نوع سخن گفتن مردم بیرجند و خوسف را نزدیک به فارسی دری بدانیم پس این گزاره که فارسی دری از استان فارس به خراسان رسیده درست به نظر میرسد.
خب قشنگ شفاف فهمیدم چی به چی شد. چقدر خوب، مختصر و زیبا بود. و چه راه جالبی رو هم طی کردن این زبانها.
این نوشته باید توی روزنامه و مجله چاپ بشه تا فهمش همه گیر بشه.البته اگه توی روزنامه چاپ بشه احتمال حمله گسترده به صفحه اینستاگرام آقای اشرف غنی هم وجود داره که باید این خطر رو هم در نظر گرفت.
متاسفانه کم کاری دولت باعث همچین چیزی شده.آنقدر که به عربی توجه می کنند به فارسی توجه نمی شود.
به نظر من وارد شدن یک سیاستمدار به مسائل فرهنگی و تاریخی، مسأله ای بسیار مخاطره آمیزیه و برای در امان ماندن از مخاطرات آن، لازمه که این سیاستمدار از مسأله، آگاهی و اطلاع کافی داشته باشه یا لااقل از کسانی که مطلع و صاحبنظرند، کمک بگیره مخصوصا وقتی قراره مثل جناب اشرف غنی بی محابا و بی پروا هم نتیجه گیری بکنه. به هر حال به نظر من رئیس جمهور اشرف غنی متاسفانه چند نکته رو در نظر نگرفتن اول که گفتن افغانستان مهد زبان دری بوده ما می دونیم که کسانی که خاستگاه فارسی/ فارسی دری/ تاجیکی یا هر چی که این زبانو بنامیم رو در نواحی شرقی ایران بزرگ دانستن، صحبت از خراسان می کنن نه افغانستان و می دونیم که خراسان گستره جغرافیایی بزرگی بوده در دو معنای عام که از نواحی شرقی قومس شروع می شده و سیستان، خوارزم و ماوراءالنهر و استرآباد و خراسان ایران و بخشهای بسیاری از افغانستان و مرو و… شامل می شده در معنای خاص هم شامل چهار ربع مرو و بلخ و هرات و نیشابور می شده پس دست گذاشتن روی لفظ افغانستان نادیده گرفتن لااقل گوشه هایی از خراسان به معنی خاصه این مطلب رو شاعر افغانستانی جناب آقای محمدکاظم کاظمی هم درباره فرمایش جناب غنی فرمودن. گذشته از این در این دیدگاه که به خاستگاه این زبان پرداخته صحبت از زبان اهل بلخ و زبان دربار ساسانی در تیسفونم هست اگر قراره بخشی از یک نظریه مورد استناد قرار بگیره باید دلایل هم ارائه بشه وگرنه مثلا مسأله انتساب لفظ دری به “در” به معنای دربار چی میشه و باز این که اگر قراره بر طبل جدایی و فاصله گرفتن از گذشته های مشترک کوبیده بشه چطور باید دری رو به همه جای افغانستان مربوط دانست ربط بلخ و قندهار چی میشه ربط نورستان و بلخ چی میشه. البته جناب اشرف غنی در صحبت از امیرعلیشیر و زبان ازبکی و پشتونی به طور ضمنی به این سئوال پرداختن اگرچه این جواب میشه که چندان هم لااقل برای خیلی ها امروز قانع کننده نباشه. به عقیده بنده به عنوان یک خراسانی (از خراسان ایران) و کسی که تا حدودی بعضی کتابها و منابع راجع به جغرافیای تاریخی، زبان و ادب فارسی و گویشهای خراسان و تاریخ رو خونده قضیه خاستگاه زبان فارسی هنوز واقعا چندان مشخص نیست برای نمونه نظر استاد علی اشرف صادقی رو می بینیم و نظر ژیلبر لازار رو همچنین مطالبی که رضا مرادی غیاث آبادی درباره لفظ “دری” آورده. مسأله دیگری هم که جناب اشرف غنی گفتن یعنی ایران شرقی فکر می کنم این اصطلاح ربطی به ایرانیها نداره واضعان این اصطلاح خاورشناسها و ایرانشناسان بودن و گمان نمی کنم استفاده از این اصطلاح به معنای نادیده گرفتن کشوری به نام افغانستان باشه اگر هم کسی در این معنا به کار بره اشتباهه و غلط چون ایران در معنای کهن و بزرگش همیشه واحدهای سیاسی گوناگونی داشته این نظر رو آقای دکتر چنگیز پهلوان در کتاب افغانستان، برآمدن طالبان و… توضیح داده. استفاده از لفظ ایران برای نامیده شدن کشور ایران امروزی رو که قسمت اعظم اونو اگه بخوایم کتابهای جغرافیایی کهن رو در نظر بگیریم عراق عجم و سرزمینهای پیرامونی آن تشکیل داده، باید نشانه آگاهی و البته در نظر گرفتن دهها قرن گذشته دانست وگرنه خیلی راحت میشد با کوبیدن بر طبل جدایی از گذشته و افغانستان و تاجیکستان و… گفت عراق. کاری که صرف نظر از دلیل و علتش در افغانستان شده لفظ افغانستان تنها بخشی از گذشته رو منتقل می کنه نه همه آن گذشته رو. و دیگه بگذریم که درباره نام این زبان هم صحبتهای زیادی شده. اجمالا جناب اشرف غنی بهتر بود از طریق دیگری مثلا یک همایش حرفشو می زد اگر به عنوان یک رئیس جمهور احساس می کرد باید به این بحث وارد بشه نه شخصا و آن هم این طور بی پروا.
متن خوب نوشته شده بود و در روزنامه هم چاپ شده که می توان به عنوان منبع اعتبار متن در نظر گرفت. با این همه برای اثبات ادعاهای متن هیج مرجعی داده نشده است. این مساله در آخر متن اونجا که نویسنده بیان میکند “ما در بالا نشان داددیم …” نمود پیدا میکند؛ در بالا بیان شد ولی نشان داده نشد. البته انتظاری وجود ندارد که در متنی که در روزنامه چاپ میشود ارجاعات متعدد برای اثبات گزاره های مورد ادعا وجود داشته باشد ولی وقتی چنین متنی نوشته میشود باید به یک پایانامه یا مقاله مرجوع شود تا ادعاهای مطرح شده قابل راستی آزمایی باشد و گرنه اعتبار سخنان آن مقام سیاسی و نویسنده این متن در یک میزان هست.
آقای صادقی خودشون منبع هستند.
خیلی مفید بود. فکرم مشغول این قضیه شده بود و به دنبال جواب بودم
معمولا دیدگاه عموم مردم جهان با سیاست مداراشون کمی فرق داره! مردم کشورهای مختلف دوست دارن شباهت های فرهنگی و زبانی دو کشور رو بدونن و از این راه احساس دوستی و برادری بیشتری داشته باشن. اما برای سیاست مدارا شاید تفاوت ها موجب قدرت و سلطه ی بیشتر میشه