در تقویمهای رسمی ایران، امروز را روز قلم نام گذاشتهاند. معنای قلم در زبان فارسی فقط آن چیزی نیست که مشهور است و گرامی. برخی از معناها و کاربردهای واژهی قلم در ترکیبات مختلف را با اتکا به لغتنامهی دهخدا مرور میکنیم. چندان هم مهجور به نظر نمیرسند؛ بهخصوص این روزها!
ـ قلم شدن: دو نیمه شدن. قطع شدن. شکسته شدن. از یکدیگر جداشدن.
ـ قلم کردن: کنایه از دو پاره کردن چیزی باشد به یک ضرب.
ـ از قلم افتادن: ساقط شدن. فراموش شدن.
ـ به قلم رفتن: با نبودن در شماری بدان شمار درآمدن.
ـ رفع قلم: رفع حکم. رفع تکلیف.
ـ قلم آهنی: میلهای باریک و به اندازهی قلم و نوک پهن و تیز از آهن که بنایان و سنگتراشان و حکاکان برای خراشیدن سنگ یا سوراخ کردن بنا و یا کندهکاری بر فلزات به کار برند.
ـ قلمانداز: بی سعی در حسن خط. نوشتن سرسری. نوشتن نه با دقت.
ـ قلم اندازی کردن: غفلت کردن و اهمال نمودن و سهو کردن در تحریر.
ـ قلم برخاستن: رفع قلم. مرفوعالقلم شدن. ساقط شدن و از میان رفتن تکلیف.
ـ قلم عافیت برخاستن: بهبود نیافتن است. به نشدن. پیوسته بیمار بودن.
ـ قلم بردن در چیزی: خط زدن و حذف کردن بخشی از آن و اضافه کردن چیزی. مخدوش کردن.
ـ قلم بردن در نوشته: تغییر دادن در آن. بعضی کلمات آن را زدن یا عوض کردن. مخدوش ساختن است.
ـ قلم بر سر زدن چیزی را: قلم زدن بر چیزی. محو کردن. از بین بردن.
ـ قلم بستن بر کسی: کنایه از زایل کردن قدرت کتابت و نویسندگی از کسی.
ـ قلم خوردن در ارقام و نوشته ها: خط خوردن. باطل شدن.
ـ قلم خورده: چیزی که قلم بطلان بر آن کشند.
ـ قلم در سر کشیدن: خط کشیدن. محو کردن. باطل کردن.
ـ قلم در سیاهی نهادن: آمادهی بدبختی شدن. رقم بدبختی نوشتن برای کسی. بدی و مصیبت برای کسی مقدور ساختن است.
ـ قلم درکشیدن: کنایه از محو کردن. باطل ساختن است. خط بطلان کشیدن.
ـ قلم در ناخن شکستن: نی در ناخن شکستن است. که نوعی از تعذیب سخت بوده است و آن چنان است که قلم بسیار باریک و سرتیز تراشیده در ناخن میشکستند.
ـ قلم شکستن: از قلم انداختن است. به حساب نیاوردن.
ـ قلم دادن: وانمود کردن. به حساب آوردن. به دروغ خود را منسوب به چیزی داشتن.
پینوشت
۱ـ افزون بر معناهای متفاوت و گوناگون، مدتی ست که «قلم» در دایرهی واژگان وب فارسی به سایت رسمی ستاد میرحسین موسوی اختصاص یافته که از روز پیش از رأیگیری نفساش را به شماره انداختند و هنوز میلیونها نگاه منتظر و خاشاکگرفته بر آن است تا کی رونقی دوباره یابد و سبزنگاریهایش از سر گرفته شود.
۲ـ در میان مثالهای ادبی در باب معانی قلم، این بیت از سعدی جلوهی روشنتری دارد:
که ای نیکبخت این نه شکل من است | ولیکن قلم در کف دشمن است
بدون نظر