در سریال معروف ۲۴ که بهتازگی دو فصل آن را دیدهام، یکی از شخصیتهای اصلی این سریال، «دیوید» نامزد سیاهپوستِ ریاست جمهوری ایالات متحده است که به این مقام هم میرسد. او پابهپای «جک»، قهرمان اصلی سریال، حوادثی بسیار عظیم و پیچیده در حد امنیت ملی را با هزار مکافات، اما به خوشی پشت سر میگذارد. گفته میشود که پخش این سریال، تأثیر انکارناپذیری در کامیابی «اوباما» در انتخابات اخیر گذاشت. شخصیت «دیوید» بسیار قاطع و باهوش و درعین حال مهربان و دوستداشتنی طراحی شده است.
در هر دو فصل ـ که داستانهایی کاملاً متفاوت دارند ـ پیروزی در هر دو عملیات، بهخصوص در برابر دشمنانی که تا بالاترین سطوح حاکمیت (از جمله همسر رییس جمهور) را هم شامل میشود، بر مبنای دو عنصر مهم شکل میگیرد: یکی جانآوری و وفاداری «جک» (مأمور امنیتی) با اتکا به همکاری برخی دوستاناش در واحد ضدتروریستی در عین کارشکنیهای رؤسایش، و دیگری «صداقتِ» دیوید با مردم در حدی که این صداقت تقریباً همهی نزدیکاناش را نیز کلافه میکند و از او میراند. البته این صرفاً داستان یک سریال است و احتمالاً تصویر چنین دنیایی (صداقت در سیاستورزی با پذیرفتن همهی پیامدهایش) برای خودِ جامعهی امریکا هم خیالانگیز باشد، ولی در هر حال آنچه در فصل اول جانِ رئیس جمهور آینده و در فصل دوم امنیت کشور را نجات میدهد، همین دو عنصر است: بیباکی و جسارتِ وفادارانهی جک و راستگفتاری و راستکرداری دیوید با خانواده، کارمندان و مردماش.
آنها که این سریال را دیدهاند، یادشان هست که این روراستی، بهخصوص در مقابل رسانهها و پشت رسانهها یعنی مردم، نقش اساسی در روند داستانها و حل نهایی مشکلات در دقیقهی ۹۰ ایفا میکند. بیصبرانه منتظرم تماشای فصل سوم این سریال را هم شروع کنم.
بدون نظر