خوابگرد قدیم

آقایان! کجای تاریخ ایستاده‌اید؟

۱۱ آبان ۱۳۸۵

شکایت نویسندگانی که آثارشان یا بلاتکلیف مانده یا مجوز نگرفته، به دیوان عدالت اداری ظاهراً بی‌اثر می‌نماید، اگر خنده‌دار نباشد. ولی از روی اتمام حجت و بنا بر این که نویسندگی در ایران، با پنجه‌درافکندن با تیشه‌ـبرـ‌ریشه‌زنان، نسبت حرامزاده‌ای دارد، و دست‌ِکم برای ثبت در تاریخ و سربلندی پیش فرزندان‌شان، نویسندگان می‌توانند با استناد به اصل‌های هشتم، نهم، و بیست و سوم، و به‌‏خصوص اصل ۲۴ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و ماده‌ی ۳ (به ویژه بند ب و تبصره ۲ ماده‌ی ۳) و نیز ماده‌ی ۴ مقررات نشر مصوب شورای عالی انقلاب فرهنگی، از وزرات ارشاد به دیوان عدالت اداری شکایت کنند. تازه‌ترین نمونه (شکایت عمادالدین باقی) را به نقل از ایلنا بخوانید.

عمادالدین باقی:
… در جهانی که تولید کتاب ثانیه‌‏ای شده است و یکی از شاخص‌‏های اساسی توسعه یا واپس‌‏ماندگی فرهنگی را نرخ تولید و شمارگان کتاب تشکیل می‌‏دهد، جامعه‌ی ما از سهم بسیار اندکی در تولید جهانی کتاب برخوردار است؛ یعنی در ایران یک صفحه در ثانیه در برابر بیش از چهارصد هزار صفحه در ثانیه تولید کتاب در جهان…

در سال ۲۰۰۴ با تیراژ ۲۸ میلیارد و ۱۲۵ میلیون نسخه، معادل پنج تریلیون و دویست و سه میلیارد و یکصد و بیست و پنج میلیون صفحه، یعنی در هر ثانیه ۱۶۴ هزار و ۹۹۰ صفحه تولید شده است… این رقم فقط متعلق به: اول فقط چاپ اول، دوم فقط دویست هزار ناشر در جهان، سوم منهای کتاب‌‏هایی است که از طریق شبکه جهانی اینترنت در اختیار خوانندگان قرار می‌‏گیرد و چهارم نیز کتاب‌‏هایی که توسط کتابخانه‌‏های بزرگ دنیا تکثیر و به خوانندگان ارائه می‌‏شود. به عبارت دیگر آمار واقعی تولید کتاب در جهان را می‌‏توان حداقل دو برابر رقم فوق یعنی دست‌‏کم بیش از ۴۰۰ هزار صفحه در ثانیه برآورد کرد.

و اما در ایران در سال ۱۳۸۲ رقم ۳۷ میلیون صفحه در کل زمینه‌‏ها، و در سال ۱۳۸۳، ۳۵ میلیون صفحه سهم تولید کتاب در تمامی رشته‌‏ها بوده است که عبارت است از تقریباً هر ثانیه یک صفحه. صرف‌‏نظر از ارزشیابی کیفی این تولیدات، به لحاظ کمی نیز این رقم تاسف‌‏بار است و به ویژه در یک‌‏سال اخیر سیر قهقرایی افزون‌‏تری یافته است. با ارایه‌ی آمار کاذب که عمدتاً مربوط به کتاب‌‏های درسی و دانشگاهی  یا کتب فنی و علوم محض است، واقعیت تغییر نمی‌‏یابد. شاخص واقعی در شمارگان کتب علوم انسانی، اجتماعی و سیاسی است که علم مدیریت جامعه هستند.

محدودیت شدید اعمال‌‏شده در سال ۸۴ و ۸۵ نسبت به صدور مجوز چاپ کتاب‏، صنعت در حال احتضار نشر و نویسندگی را به سوی اضمحلال و نابودی سوق می‌‏دهد. ده‌‏ها تن از نویسندگان و ناشران مهم ماه‌‏هاست در توقف و انتظار نشر آثارشان نشسته‌‏اند. این در حالی است که فقط در چند کشور توسعه نیافته و غیردموکراتیک در جهان، رسم کسب مجوز پیش از انتشار برای کتاب و روزنامه هنوز پا برجاست و متأسفانه کشور با فرهنگی چون ایران نیز در عداد آن‌ها قرار دارد، حال آن که امروز حتا در افغانستان، انتشار کتاب و روزنامه مجوز پیش از چاپ نمی‌‏خواهد و تنها پس از چاپ اگر شاکی وجود داشت که شکایت او برخلاف حق آزادی بیان نبود، به آن رسیدگی می‌‏شود و در صورت محکومیت نیز غالباً جریمه‌ی مالی مقرر می‌‏شود.

در ایران نه تنها موازین بین المللی حقوق بشر، بلکه قانون اساسی جمهوری اسلامی نیز بر حق آزادی بیان دلالت دارد و قانونگذاران در مذاکرات مجلس خبرگان در شرح اصل ۲۴ قانون اساسی که درباره‌ی آزادی بیان است، گفته‌‏اند این حق شامل نوشتن کتاب در رد نظام جمهوری اسلامی هم می‌‏شود. دکتر بهشتی، نایب رییس مجلس خبرگان در هنگام بحث پیرامون مفهوم آزادی بیان در اصل ۲۴ قانون اساسی از خبرگان پرسش می‌‏کند: «خواهش می‌‏کنم به اصل سوال جواب بدهید. بنده می‌‏گویم یک کسی آمده، کتابی نوشته که اصلاً سیستم جمهوری اسلامی سیستم بدی است. می‌‏خواهیم بدانیم بر طبق این اصل قانون اساسی، باید جلوی کتاب او را بگیرند یا نه؟» شهید باهنر در پاسخ می‌‏گوید: «خیر، اگر چنانچه عنوان قیام و اقدام دارد، به صورتی که می‌‏خواهد اصل سیستم را به هم بزند، این البته اشکال دارد ولی اگر به صورت اظهار نظر و بیان عقیده باشد، وقتی که ما اول نوشتیم نشر افکار و عقاید، حتا ممکن است کسی عقیده‌ی خودش را که عقیده‌‏ای غیردینی است، بیان کند و می‌‏خواهد عقایدش را بگوید. او یک طرز فکر اجتماعی، فلسفی و سیاسی دارد و بیان می‌‏کند.»

نماینده دیگری (موسوی تبریزی) نیز اصل خدادادی آزادی را مطرح می‌‏کند و می‌‏گوید طبق آن «کمونیست هم که نه به مبدأ و نه به معاد اعتقاد دارد، حتا در ترویج مرام خود آزاد است.» پس از این بحث و با چنین تصوری از آزادی بیان بود که اصل ۲۴ قانون اساسی رأی آورد.

… این در حالی است که گرچه اصل صدور مجوز مغایر حقوق طبیعی شهروندان برای آزادی بیان است اما طبق ماده ۴ همین مصوبه، مرجع قانونی صدور مجوز کتاب، هیأت نظارت است در حالی که تمام این تصمیمات در وزارت ارشاد و توسط ادارات تابعه‌ی این وزارتخانه صورت می‌‏گیرد که عملی برخلاف قانون است.

وزارت ارشاد با تبدیل حق نشر کتب و مجلات به یک امتیاز، علاوه بر این که یک حق قانونی و طبیعی و حقوق بشری برای تولید اندیشه و گردش آزاد اطلاعات را پایمال ساخته و بساط نوعی رانت‌‏خواری را گسترانیده است، همچنین از طریق ایجاد محدودیت یا خطر برای مجوز نشر و کتاب و مجله (دریغ ورزیدن امتیازی که در اصل حق است) یا جلوگیری از تسهیلات حمایتی، ناشران را دچار نگرانی و بحران ساخته است. کسی که در سالیان گذشته هیچ شغل دولتی نداشته و از طریق اجرای طرح‌‏های پژوهشی و انتشار کتاب‌‏هایش امرار معاش کرده است، با ممنوعیت کتاب‌‏هایش در این شرایط طاقت‌‏فرسای اقتصادی که در دولت جدید طاقت‌‏فرساتر شده است، چگونه باید ادامه حیات دهد؟

اگر بند ناف صاحبان قدرت به درآمد بادآورده‌ی نفت گره خورده است و طعم این مشکلات را نمی‌‏چشند، آیا مجازند با سایر شهروندان چنین رفتار کنند؟ دولتی که شعارش عدالت و معیشت است، چگونه ناشران و نویسندگان را با خطر بیکاری و محرومیت از یگانه منبع درآمد زندگی‌‏شان مواجه می‌‏سازد؟

به هر تقدیر این نامه فقط حکایت یک نویسنده است و ده‌‏ها تن دیگر از صاحبان قلم با چنین معضلی روبرویند. در عجبم در حالی که مورخان و مستشرقان، راز گسترش آغازین اسلام را تسامح و تساهل و بردباری فرهنگی می‌‏دانند و در دنیای امروز که کنترل و سانسور فرهنگی و آثار علمی و فکری بی‌‏معنا و شگفتی‌‏ساز شده است، ما شاهد چنین محدودیت‌‏هایی برای کتاب هستیم. نمی‌‏دانم برخی متولیان امور می‌‏خواهند از ارایه سیمای ضدفرهنگی و مخالف آزادی بیان و اندیشه از نظام جمهوری اسلامی چه سودی ببرند؟

… در دوره‌ی مدیریت پیشین وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامی، مدت زمان بررسی و صدور مجوز نشر کتاب را تقریباً به دو الی سه هفته کاهش داده بودند، به جز معدود کتاب‌‏های ویژه‌‏ای که محتمل بود زمان بیش‌تری را برای بررسی بطلبد، اما در دوره‌ی مدیریت جدید، این زمان نه تنها به چند ماه افزایش یافته، بلکه در موارد بسیاری به مدت زمان نامحدود و نامعلومی سپرده شده است. اکنون به جز یک اثر که پنج سال است ابتدا در یکی از موسسات، سپس وزارت ارشاد بلا تکلیف مانده، قریب به دو سال است که شش کتاب دیگر از این قلم در محاق بررسی در وزارت ارشاد است و پس از سپری شدن این زمان طولانی اعلام داشته‌‏اند که به کتابهایم مجوز انتشار نمی‌‏دهند و هیچ نامه و مکتوبی حاوی این پاسخ و ادله و مستندات قانونی منع چاپ کتاب را تسلیم نمی‌‏کنند.

… امکان انتشار کتاب‌هایم را در خارج از ایران بدون محدودیت‌‏های کنونی در کشور داشتم، اما به سبب علایق ملی خویش، زیبنده کشور و حتی نظام جمهوری اسلامی نمی‌‏دانستم که نویسندگانی در ایران زندگی کنند و آثارشان در خارج از کشور به زیور طبع آراسته شود…علی‌‏رغم ناامیدی به احقاق حق خویش… بدین ‌‏وسیله شکایت خود را نسبت به تضییع حقوق خویش توسط اداره کتاب وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی اعلام و خواستار رسیدگی و اقدام به ابطال منع چاپ کتاب‌‏های خویش هستم.
[متن کامل شکایت‌نامه‌‌ی عمادالدین باقی به وزیر ارشاد و رئیس دیوان عدالت اداری در ایلنا]

این مطالب را هم خوانده‌اید؟

بدون نظر

شما هم نظرتان را بنویسید

Back to Top