در یادداشت قبلیام، در قالب نوشتاری توصیفی و نه استدلالی، ادعا کرده بودم سینما در ایران یعنی پدرسوختگی. خیلیها به اشتباه افتادند در قضاوت. مؤدبهایشان حق داشتند. تا وقتی که همه یا برخی دلایلم را در اینجا نگویم، به همهی شما ناگزیرم حق بدهم که اگر بیاطلاعاید، این کار مرا هم پدرسوختگی بدانید یا مرا متهم کنید به کلیگویی، زیادهگویی و… این که اعتماد دستِکم هفت هشت نفر از دوستان سینمایی و مسئولان سینمایی نسبت به خودم را یکجا ویران کنم با گفتن برخی شواهد برای اثبات گسترش پدرسوختگی در سینمای ایران، با تعهد اخلاقی «یکطرفهای» که به آن پایبندم، منافات دارد. تا زمانی که این احساس با من است، به شما کاملا حق میدهم که از نوشتهی قبلی من برنجید و به هر صفت ناپسندی متهم کنید، ولی بیانصافی را نمیپذیرم. فقط به عنوان نمونه و برای مثال نقض، این یادداشت دو سال و سه ماه پیش مرا بخوانید، با این توضیح که مانی حقیقی نه دوست من بود، نه هست، نه او را دیده بودم، نه دیدهام هنوز، نه فیلمش را دیده بودم، نه دیدهام هنوز.
تکرار میکنم؛ تا زمانی که خودم را ـ نه پیش دیگران، که پیش خودم ـ متعهد میدانم، کاملا به شما حق میدهم که هر جور که مایلاید قضاوت کنید. ولی لطفاً تا همان زمان، این فیلم «بهآهستگی» را هم اگر توانستید بروید ببینید؛ فقط به این خاطر که حدس میزنم اگر تیزر این فیلم شبی چندبار به مدت دو هفته از تلویزیون پخش میشد، احتمال سینما رفتنتان بسیار بود. من از بهآهستگی، کارگردان یا نویسنده یا تهیهکنندهاش به هیچ وجه دفاع نمیکنم. بلکه در حد خودم، همچون همیشه، تلاش میکنم پیرو یک درخواست انسانی، بخش بسیار بسیار کوچکی از زیانی را که پدرسوختگی سینما بر سر برخی آثار میآورد، جبران کنم؛ فقط همین. شاید بعدها که دربارهی نسبت خودم با همین فیلم نوشتم (شاید)، بیشتر باور کنید که این کار من هیچ ربطی به سینما ندارد، به «انسان» ربط دارد!
پینوشت:
روز دوشنبه و سهشنبه (۸ و ۹ خردادماه)، سئانس ۱۹/۳۰، سینما صحرا: فیلم بهآهستگی با حضور کارگردان و بازیگران فیلم اکران میشود.
بدون نظر