“کسی که وزیر ارشاد میشود، اول باید دشمنشناس خوبی باشد.” این جمله را دیشب در گفتوگوی خبری شبکه دو، سعید ابوطالب عضو کمیسیون فرهنگی مجلس گفت که همراه علیرضا سجادپور فیلمنامهنویس سابق سینمای جنگ و تهیهکنندهی فعلی سینما دعوت شده بودند تا دربارهی وزارت فرهنگ و ارشاد جدید حرف بزنند. حضور سجادپور بیشتر برای خالی نماندن صندلی سوم استودیو بود. من یکی که اصولگرای درس و کتابخوانده را ترجیح میدهم به اصولگرای بیسواد! این چند جملهی او را بخوانید و خودتان داوری کنید؛ طنز نیست بهخدا، کاملا جدیست:
ـ نه تنها آیکیو که متوسط ذوق ایرانیها هم از استاندارد ذوق جهانی بالاتر است.
ـ ما اکنون ابرقدرت سیاسی و فکری جهانایم، ولی ابرقدرت فرهنگی نیستیم.
– اکنون دیگر همهی جهان فهمیده است که ملت ایران در عرصهی فرهنگ حرفهای زیادی برای گفتن دارد.
نمیدانم چرا آدمهایی مثل سجادپور فکر میکنند همین که کت و شلوار و جلیقه بپوشند، میشوند کارشناس فرهنگی!
و اما حرفهای ابوطالب برای من بسیار جدی بود. حرفهایی که میزد نادرست بود، ولی دستِکم احمقانه نبود. این روزها من هم مثل خیلیهای دیگر دارم کند و کاو میکنم ببینم سرمقالهنویس روزنامهی کیهان، بدون هیچ گونه سابقهی کار اجرایی که شده وزیر ارشاد، چه فکرهایی در سر دارد. ابوطالب بلندگوی خوبیست. حرفهای او را وقتی میگذارم کنار برنامههای کلی صفار و نیز در نظر میگیرم مواضع فکری خاستگاه او را که همانا روزنامهی کیهان باشد، میتوانم حدس بزنم که چه اتفاقهایی قرار است بیفتد. سرفصل اساسی برنامهی مدیران آیندهی فرهنگی ایران را میتوان در همان جملهی قاطعانهی ابوطالب یافت که در آغاز گفتم.
اینان به جد معتقدند که “جریانهای خارج از کشور برای ریزهکاریهای فرهنگی ما تصمیمگیری میکنند” و حتا در طول این سالها دایما این موضوع را به شکلهای گوناگون به مسئولان ارشاد تذکر دادهاند، ولی “کسی حرف آنها را جدی نگرفته است”. به روایت ابوطالب دولت نباید فقط به دنبال توسعهی اقتصاد فرهنگ و توسعهی فرهنگ باشد، “عقبماندگی ما به خاطر این است که تعمیق باورها و ارزشهای انقلاب و جنگ در دورهی دولتهای پیشین فراموش شده و فقط به گسترش فرهنگ پرداختهایم”. در متن برنامههای کلی صفار هم “شناسایی و مقابله با تهاجم فرهنگی” از اهم وظایف وارتخانه شمرده شده و نیز بهطور مشخص تأکید شده بر “چالشها، تهدیدات و نقاط ضعف در این وزارتخانه که از سوی دشمنان انقلاب القا و یا به سبب سوء عملکرد کانونهای وابسته به نظام صورت گرفته و میگیرد”.
میبینید که «دشمن» حضوری بسیار پررنگ و مؤثر دارد در طرحهای احتمالی که وزارت ارشاد جدید به دنبالشان خواهد بود. بنابراین میتوان چنین نتیجه گرفت که اگر در آینده، آدمهای کاملا ناشناس و تازهای، آثار متفاوتی در همهی زمینهها خلق کنند، آنان قطعا هیچ نسبتی با دشمن نخواهند داشت. اما هرگونه ریزش از بدنهی فعال جامعهی دست و پا شکستهی هنرمندان و نویسندگان و فرهنگیان، و نیز تعطیلی و یا دگردیسی هرگونه آیین و مراسم و برنامهی فرهنگی و هنری که تا کنون اجرا میشده، به معنای موفقیت در رسالت نوین وزارت ارشاد خواهد بود که همانا «دشمنشناسی»ست. این که طی یکی دو دههی اخیر شمار زیادی از اصحاب فرهنگ و هنر بهواسطهی چنین نگرشی و فشارهای ناشی از آن، دریافتند که در واقع دشمن سرزمین خودند و این که در آینده بر شمار هنرمندان و فرهنگیانی که ناخواسته به صف دشمنان ایران هل داده میشوند، افزوده خواهدشد مورد نظر من نیست. سهمخواهی بیشتر هنرمندان متعهد و انقلابی هم از امکانات عظیم دولتی که این سو و آن سو نداهایش را میشنویم، مد نظر من نیست. پس چی؟
موضوع این است که پس از سالها خندیدن به طرز تفکر صفارهای ایران و جدی نگرفتن نگرانیشان از «دشمن»، و توجیه داد و بیدادشان در این باره به آدرس عوضیدادن، حالا دیگر یقین دارم که ایشان به آنچه در همهی این سالها فریادش را کشیدهاند، واقعا یقین دارند. نه شعار میدهند و نه آدرس را اشتباهی میدهند، بهراستی به این موضوع باور دارند. درک این موضوع برای من و احتمالا برای امثال من بسیار دشوار است، ولی دیگر گریزی نداریم جز این که با شنیدن واژهی «دشمن» لبخند نزنیم و جدی بگیریم «موضعشان» را. البته هرچهقدر هم که سلسلهی صفاریان جزماندیش و متوهم و نیز قدرتمند باشند، حداقل برخی پلهای پشت سر برای همیشه خراب شدهاند و بازسازیشان اگر ناممکن نباشد، به بیش از چهار سال زمان نیاز دارد. این را هم در نظر بگیریم که وزارت ارشاد بر خلاف وزارتخانههای دیگر، مجموعهی بسیار متنوعیست از معاونتهای گوناگون که بازگشت به سیستم «نظارت و ارشاد پیوسته و جامع» عملا بسیار دشوار است و نهایتا در دو سه حوزهی چشمگیرتر مثل سینما، کتاب و نمایش بروز خواهد یافت.
از طرف دیگر تحلیلگر سایت بازتاب ـ که بیچاره آسمان و ریسمان به هم بافته تا نگرانی عمومی را از انتخاب صفار برطرف کند ـ روی نکتهی واقعبینانهای دست گذاشته که “رویکرد نفی و نقد، اگرچه گذرگاه خوبی برای برونرفت از وضع موجود است، لیکن منزل خوبی برای سکونت نیست ـ منزلی که [روزنامهی] کیهان مدتها در آن اطراق کرده است و شاید ماموریتاش را نیز همان میداند ـ و پس از گذشت ۲۷ سال از پیروزی انقلاب، حالا دیگر در عرصهی فرهنگ، نگاه منتقدانه داشتن، ناکافیست. وزیر جدید فرهنگ، ملزم به خلق دهها و صدها ایده برای نوسازی فرهنگیست، امری دشوار، که اکتفا به نگاه ناقدانه، ممکن است این فرآیند را ناممکن هم سازد.”
با این همه امیدواری که دشمنان بالقوهی ایران (اهالی فرهنگ و هنر سابق) میتوانند داشته باشند، مدیران فرهنگی جدید بر باور خویش یعنی حذف دشمنان از عرصهی فرهنگ بسیار استوارند. یک بار دیگر شاهبیت غزلی را که برای توسعهی فرهنگی ایران دارند میسرایند، از زبان ابوطالب تکرار میکنم: “کسی که وزیر ارشاد میشود، اول باید دشمنشناس خوبی باشد.” امیدوارم با پایداری و روشنبینی روشنفکران دلسوخته و عاشق ایران، این غزل، به غزل خداحافظی فرهنگ ایرانزمین تبدیل نشود!
بدون نظر