بعضیها سنتیش رو دوست دارن
همیشه منتظر بودم ببینم بالاخره کی یه وبلاگ تخصصی با موضوع موسیقی سنتی راه میافته. انتظارم به سر رسید و به چنین وبلاگی برخوردم که به نظرم میتونه خیلی فعالتر و پربارتر از اینی باشه که هست. اگه شما هم مثل من جونتون به موسیقی سنتی بسته است، نگاش کنین و با نظراتتون یاریش کنین. البته همچنان معتقدم وبلاگ ملکـوت بهترین جا برای حال کردن با موسیقی و شعر ایرانی ست و مبرهنه که حال کردن با تخصصی برخورد کردن خیلی فرق داره!
این هم یه جای دیگه برای خریدن vcd های خوب سنتی در ایران، حیف که تنوع و تعداد محصولاتش خیلی کمه.
***
سید بودن ما نه از بهر کین است ، اقتضای طبیعتمان این است
حدود یازده سال پیش که صفحات سینمایی یک هفتهنامه را درمیآوردم در شناسنامهی صفحه، برای اولین بار به جای سید رضا شکراللهی نوشتم “رضا شکراللهی”. گمان میکردم عنوان “سید” چندان کمکی به شناسایی من نمیکند و یک مسالهی خصوصی ست که میتواند تنها برای خودم اهمیت داشته باشد. چند ماه بعد که پدرم در شهرستان آن هفتهنامه را دید، به من توپید که چرا “سید” را حذف کردهام. استدلال من برای او منطقی نبود و احساس بیحرمتی میکرد. گفت که من میفهمم شماها روشنفکرید ولی حق ندارید به احساسات مذهبی دیگران(خانواده) توهین کنید. قصد توهین نداشتم و دلیل من کاملا موجه بود اما حرف او هم اتفاقا روشنفکرانه بود. امروز دوستان مرا سید خوابگرد صدا میکنند و من هرجا که قرار است اسمی از من باشد، تاکید میکنم که سید آن جا نیفتد. و اما…
این یادداشت نوشآذر عزیز برایم جذاب بود و مرا به خاطر دردی که در دل داشت، تحت تاثیر قرار داد اما به رغم توصیهاش احساس بدی پیدا کردم. کاش واژهی دیگری به جای “سید” برگزیده بود و هوای احساسات مذهبی دیگران را کمی بیشتر میداشت. این روزها هربار که پدرم به خانهام میآید، مینشیند پای این بساط و میگوید بیاور هر آن چه را که تو در این قوطی میکاوی. برایش میآورم و او هم یکریز میخواند و پشت سرهم سیگار ۵۷ میکشد. دوست ندارم شادمانی پدرم از روشنفکربودن من و روشنفکربودن دوستان من به ناراحتی تبدیل شود!
پس از خواندن یادداشت نوشآذر، اگر دیدید غلط میگویم، بگویید.
بدون نظر