خبر و گزارش کتاب‌گرد

انتشار ترجمه‌ی فارسی یولسیز (اولیس) جیمز جویس در صدسالگی اثر

۴ مهر ۱۳۹۷
ترجمه فارسی یولسیز جیمز جویس

ایسنا: نزدیک به صد سال از چاپ رمان یولسیز (اولیس) جیمز جویس می‌گذرد. اثری که مقصود جویس از نوشتن آن، تغییر سرنوشت ادبیات معاصر بوده، اما تا امروز ترجمه‌ای از آن به دست خواننده‌ی فارسی‌زبان نرسیده است به جز ترجمه‌ی منوچهر بدیعی از بخشی کوتاه از این اثر که وی نیز نسخه‌ی کامل آن را به دست چاپ نسپرده‌ است. به اعتقاد منتقدان، رمان اولیس یا یولسیز با برخورداری از تکنیک‌های چندصدایی روایی، سیال ذهن و درون‌تک‌گویی‌های شخصیت‌های اصلی، راوی‌های خارق‌العاده، پیچیدگی‌های زبانی، زمان غیرخطی و شناور، پس‌زمینه‌های تاریخی، اشاره‌هایش به اودیسه‌ی هومر و ده‌ها آثار ماندگار جهان و بسیاری ویژگی‌های دیگر، از معدود نمونه‌های تاریخ ادبیات است که با نثری عجیب ‌و غریب به عرصه‌هایی نو در رمان‌نویسی پا گذاشته که تا کنون کمتر نویسنده‌ای موفق به ورود به آن قلمروها شده است. شاید دیگر زمان آن رسیده باشد که خوانندگان فارسی‌زبان نیز به دنیای این کتاب وارد شوند، به خصوص که باخبر شدیم دکتر اکرم پدرام‌نیا چند سالی است مشغول ترجمه‌ی این اثر جویس بوده و جلد اول آن را نیز آماده انتشار کرده است. به همین مناسبت با خانم پدرام‌نیا در این باره گفت‌وگویی انجام دادیم.

پیش از هرچیز درباره‌ی نام دقیق این کتاب جیمز جویس بگویید. اولیس یا یولسیز؟

در ایران که به اولیس معروف است، اما به دلایلی که یکی از مهم‌ترین آن‌ها را در این فرصت کم توضیح می‌دهم، تصمیم گرفتم تلفظ خود نویسنده، یعنی یولسیز، را حفظ کنم. جویس در این رمان الگوهای اسطوره‌ای هومری را به‌ کار می‌برد و اسم رمان و اسامی فصول آن را از اسم شخصیتی از شخصیت‌ها یا فصلی از فصول اودیسه‌ی هومر برمی‌گزیند. نکته‌ی مهم در این است که جویس اسامی همه‌ی شخصیت‌ها و الگوهای اسطوره‌ای هومری را مطابق با تلفظ یونانی آن‌ها ضبط کرده، به‌جز اسم خود رمان، که همان اسم پادشاه افسانه‌ای یونان و قهرمان اودیسه‌ی هومر، اودیسیوس (اولیس در فارسی) است، اما به دلایلی اودیسیوس را، که تلفظ یونانی و رایج آن در زبان انگلیسی است، برای اثرش انتخاب نکرده بلکه یولسیز یعنی تلفظ لاتین آن را ضبط کرده است. به همین دلیل، تصمیم گرفتم در ترجمه‌ی اسم رمان هم دامن امانت را رها نکنم و آن را یولسیز بگذارم.

ترجمه‌ی این رمان را از چه زمانی شروع کردید؟
مطالعه و تحقیق جدی درباره‌ی یولسیز را از زمستان ۱۳۹۱، پس از ترجمه‌ی رمان لولیتا، شروع کردم. البته از آغاز دهه‌ی هشتاد، به‌شکل پراکنده، درباره‌ی آن تحقیق و مطالعه می‌کردم و به دلیل وفور جملات ایتالیایی و فرانسوی، هم‌زمان به آموختن این دو زبان نیز مشغول شدم. ترجمه‌ی آن را از شهریور ۱۳۹۳ شروع کردم و از همان زمان تا امروز، روزی ۱۰ و گاه تا ۱۴ ساعت روی آن کار می‌کنم.

از دشواری‌های ترجمه‌ی یولسیز بگویید. روند ترجمه‌ی این کتاب با ترجمه‌ی دیگر کتاب‌ها چه تفاوت‌هایی دارد؟

برای ترجمه‌ی اثر، علاوه بر مطالعه‌ی بی‌شمار آثار بزرگان و اساتید جویس‌شناس جهان و استفاده از تعابیر و تفاسیر متفاوت و مشابه آن‌ها، هر کلمه را با ترجمه‌های جدید فرانسوی و ایتالیایی یولسیز تطبیق می‌دهم، به این دلیل که ترجمه‌ی اولیه‌ی فرانسوی‌اش با نظارت خود جویس انجام شده است. برای بیشتر واژه‌ها یا عبارت‌های مبهم یا اشاره‌هایی که به‌طور آشکار یا تلویحی به رویدادهای تاریخی و متون ادبی دیگر دارد، با ذکر منابع، پی‌نوشت آورده‌ام. میزان پی‌نوشت‌ها در این ترجمه بسیار بیشتر از حجم خود داستان است. ناگفته نماند که در این راه، با پروفسورهای یولسیزشناس معاصر و مترجمان یولسیز در زبان‌های دیگر ارتباط برقرار کرده‌ام و نشست‌های حضوری یا مکاتبه‌ای داشته و دارم و در سمپوزیوم‌ها و سمینارهای جویس‌شناسی، از جمله سمپوزیوم دانشگاه تورنتو، دانشگاه انتورپ، بنیاد جیمز جویس و گردهم‌آیی سالانه‌ی دانشگاه تریسته ایتالیا هم فعالانه شرکت کرده‌ام. از جمله ارائه‌ی یک سخنرانی در ترم تابستانی سال ۲۰۱۸ دانشگاه کالج دابلن (ایرلند) و نگارش یک مقاله هم برای ژورنال ادبی سالانه‌ی دانشگاه دابلن که در آغاز سال ۲۰۱۹ منتشر می‌شود. به دلیل اهمیتی که ترجمه‌ی این اثر دارد، من حتی برای وارسی نسخه‌های اولیه و دست‌نویس یولسیز به موزه‌ی رُزنباخ در فیلادلفیا نیز مراجعه کردم. مقصودم این است که ترجمه‌ی یولسیز کار فوق‌العاده شاقی بود که با نشستن در خانه و تکیه‌ی صرف بر دانش لغت و زبان مبدا و مقصد انجام‌شدنی نبود.

با توجه به پانوشت‌های مفصلی که گفتید، حجم ترجمه‌ی فارسی آن گسترده می‌شود. به چه صورت قصد دارید آن را منتشر کنید؟

کل اثر، به دلیل حاشیه‌نویسی‌های مفصل و پی‌نوشت‌های لازم و بسیار، در ۵ یا ۶ جلد، یک جلد یک جلد، منتشر خواهد شد که در حال حاضر جلد اول آن با ویرایش دقیق و خلاقانه‌ی رضا شکراللهی که آن هم چندین ماه طول کشید آماده‌ی چاپ و انتشار است. جلد دوم هم در دست ویرایش است، ترجمه‌ی جلد سوم آن نیز انجام شده و جلد چهارم در مرحله‌ی ترجمه است.

پس در قدم اول شاهد جلد اول یولسیز خواهیم بود؟
بله، که همین جلد اول حدوداً ۸۰۰ صفحه خواهد بود.

کدام انتشاراتی قرار است ناشر این ترجمه باشد و چه زمانی؟
هنوز مشخص نیست. در واقع در دو سه سال اخیر با دو سه ناشر در ایران مذاکره کردم، حتا در یک مورد تا حد توافق هم پیش رفتیم ولی متأسفانه هیچ ناشری نیست که متعهد شود این اثر به طور دقیق و بدون هیچ‌گونه دستبردی در ایران چاپ و منتشر شود. این اثر چه شاهکار باشد و چه نباشد، برای جمعیت بی‌شماری از اهل ادب و اساتید دانشگاهی نقش کتاب مرجع را دارد و تردیدی نیست که نباید در کتاب مرجع دست برده شود. خود جویس هم بر این مسئله تأکید ویژه‌ای داشت تا آن‌جا که حتا به دیدار مترجم دانمارکی یولسیز می‌رود تا به او بگوید: «هیچ‌چیز را در این رمان تغییر نده، حتا یک کلمه.»

با این اوصاف تکلیف انتشار ترجمه‌ی یولسیز چه می‌شود؟
راستش هم من و هم اعضای بنیاد جیمز جویس امیدواریم که تا سال ۲۰۲۲، یعنی در صدسالگی انتشار نخستین نسخه‌ی یولسیز، ترجمه‌ی کامل فارسی آن هم منتشر شود. خوشبختانه راه انتشار این ترجمه در انتشاراتی‌های خارج از ایران باز و فراهم است و مصمم هستم که به شکل کاملا امانتدارانه و بدون دستبرد و سانسور و در کوتاه‌ترین زمان ممکن، ترجمه‌ی فارسی رمان یولسیز را به اهل ادبیات فارسی‌زبان برسانم.

مرتبط:
مقاله‌ی «آن‌چه از جیمز جویس و یولسیز او نمی‌دانیم»، نوشته‌ی اکرم پدرام‌نیا

ترجمه فارسی یولسیز جیمز جویس

نمونه‌ای از پیش‌نویس جیمز جویس برای یولیسز

این مطالب را هم خوانده‌اید؟

۶ نظر

  • Reply شاهین غمگسار ۵ مهر ۱۳۹۷

    به به…
    وه که چه همکاری یی. ترجمه از خانوم پدرام نیا و ویراستاری از رضا شکراللهی. آن هم از چه اثری؛ اولیس یا همان اولسیز جیمز جویس، که حسرت خواندنش از دبیرستان با من است و بی شک با بسیاری ست.
    ترجمه خانوم پدرام نیا از لولیتای ناباکوف، یکی از بهترین و روان ترین و در عین حال ادیبانه ترین ترجمه هایی بود که طی دو سه سال گذشته خواندم. (البته در این سال ها، جنگ و صلح و ابلوموف را با ترجمه سروش حبیبی خوانده ام و تحسین ها نثار این عزیز کرده ام که ترجمه هایش بسی گرانقدر و شیواست) ترجمه لولیتا ترجمه ای ست بسیار ظریف، با جمله بندی های صیقل یافته؛ در کمال امانت داری و توان فرسایی برای بازگویی آنچه ناباکوف در لابلای رمان لولیتا گنجانده است.
    امیدوار توفیق شما عزیزانم. خوش خبری بود.

  • Reply هدی فتح ۱۸ خرداد ۱۳۹۸

    چطور می توان این کتاب را تهیه کرد؟

    • Reply خوابگرد ۲۶ خرداد ۱۳۹۸

      باید با نشر نوگام مکاتبه کنید.

  • Reply داود ۲ بهمن ۱۳۹۸

    گفتین دانلود رایگانه ! یا من از شوق زیاد اشتباه فهمیدم؟چون هر کار میکنم نمیشه.

    • Reply خوابگرد ۷ بهمن ۱۳۹۸

      نسخه‌ی پی‌دی‌اف آن در وب‌سایت نوگام آماده‌ی دانلود است.

  • Reply Oulipo ۱ اردیبهشت ۱۳۹۹

    خیلی وقت نیست با وبسایت بسیار خوب شما آشنا شده‌ام. ضمن عرض خسته نباشید خدمت جناب آقای شکراللهی که کاری چنین عظیم بر عهده دارند و خانم پدرام‌نیا البتّه، با خواندن این خبر صفحه آغازینِ ترجمه خانم پدرام‌نیا را با متن اصلی مقایسه کردم و چند نکته به ذهنم رسید که با شما در میان می‌گذارم. آنچه می‌گویم تنها نظر شخصی من است و قصد کمرنگ کردن تلاش شما بزرگواران را ندارم.

    اثری این‌چنین درهم تنیده و چندلایه همیشه خواننده را به کندوکاو و دریافتن نکات ریز و درشتِ پنهان در میان واژه‌ها سوق می‌دهد. امّا این شوقِ به کف آوردنِ کلّ اثر و هضم و جذب کردن آن با تمامی اجزایش آرزویی اگرنه محال که بسیار دوردست است، و مترجم محترم هم با چنین دیدی به مصاف ترجمه جویس رفته‌اند. گویی بخش بزرگی از تمرکز و توش‌ و توان او به گردآوری و ترجمه کردن حاشیه‌ها و توضیحات تخصیص یافته و او هرآنچه یافته را جزو تعلیقات کتاب آورده است. کسی که چنین کتابی را ترجمه می‌کند بی‌شک باید به تمامی منابعِ در دسترسش رجوع کند امّا به نظر من تنها بخشی از این توضیحات به کار خواننده می‌آید و این کوه تحشیه و تعلیقات تنها خواننده را مرعوب می‌کند. مطمئناً بسیاری گمان می‌برند که بدون رجوع کردن به توضیحات خواندن این رمان ممکن نیست در صورتی که هر رمانی خودبسنده است و باید بتوان خواندش و لذّت برد. بسیاری از این توضیحات هم الک‌نشده هستند، یعنی هرچه یافت شده یکجا آورده‌اند در انتهای کتاب و حجم توضیحات چیزی در حدود نُه برابر حجم خود اثر شده! بسیاری از این توضیحات هم بیشتر به رمل و اسطرلاب شبیهند تا تحلیل. مثلاً توضیح پیرامون واژه stately بسیار مغلق و به قول خود انگلیسی‌ها far-fetched است. امّا من در توضیح بسیار موجزی دیدم که گفته بود این stately درواقع نوعی طعنه است و انعکاسی از اطوار مضحک باک که کلیسا و حکومت را با هم به سخره می‌گیرد و از معانی قدیمِ plump هم یکی «ریشخندباز و پخمه» است که خیلی خوب تصویری از این شخصیت به ما می‌دهد. پس این رموز غریب که از لای حرف‌های جویس تعبیر و ردیف کرده‌اند شاید تنها به کار یک جویس‌پژوه بیاید و چنین شخصی هم البتّه انگلیسی می‌داند و به این توضیحاتش حاجتی نیست. مترجم زیر سنگینی سایه جویس تلاش کرده حتّی نحو متن اصلی را حفظ کند و همین باعث شده بوی ترجمه از هفت‌بند کتاب بیرون بزند. درست است که زبان جویس ویژگی‌های بسیار منحصربفردی دارد، امّا وقتی کسی متن انگلیسی را می‌خواند، لااقل در بسیاری بخش‌های کتاب، این غرابت زبانی بقدر ترجمه فارسی نیست. چند نمونه شاهد می‌آورم.

    A yellow dressinggown, ungirdled, was sustained gently behind him on the mild morning air
    «ربدوشامبر زردرنگی با کمربند باز، در نسیم ملایم صبحگاهی، پشت سر او، ملایم برپاداشته شده بود.»
    در اینجا نسیمِ ملایم افتاده توی ربدوشامبر و لباس را گویی معلّق کرده و وزن لباس را انگار باد متحمّل شده و تن باک نقشی در ایستاده بودنِ ربدوشامبر ندارد.در ترجمه امّا نقشِ نسیم اصلاً آشکار نیست. آیا «ربدوشامبر پشت سر او برپاداشته شده بود» معنا را منتقل می‌کند؟ «ملایم» هم دو بار آمده که با متن در منافات است. شاید «پشت سرش ربدوشامبر زردی با کمربندِ باز، به‌آرامی در نسیمِ ملایمِ صبح آویخته بود» بهتر تصویر را منتقل کند.

    He bent towards him and made rapid crosses in the air, gurgling in his throat and shaking his head
    «به سمت او خم شد و در هوا صلیبهای تند کشید، در گلویش صدای غلغل درست می کرد و سرش را تکان می داد.»
    صلیبهای تند کشیدن چندان معنایی ندارد برای من. «صدای غلغل درست کردن» هم واقعاً غریب است (و یادآورِ to make noise)؛ تا جایی که من می‌دانم صدا در می‌آورند. آنچه جویس می‌گوید هیچ ابهامی ندارد امّا فارسی را که می‌خوانی حس می‌کنی نحو عبارت شکل پیچیده‌ای داشته لابد. و دیگر این‌که فعل‌ها از ماضی مطلق ناگهان به ماضی استمراری بدل می‌شوند که باز من دلیلش را درنیافتم. جویس به انگلیسیِ روشن می‌گوید «همان‌جور که داشت غرغره می‌کرد و کلّه‌اش را تکان‌تکان می‌داد، به سوی او خم شد و تندتند چند صلیب در هوا کشید.»

    He peered sideways up and gave a long low whistle of call
    «یک‌وری دزدانه به بالا نگاه کرد و با سوتِ آهسته‌ی کشیده، صدا داد.»
    من در این عبارت “دزدانه”ای نمی‌یابم. Peer درواقع چشم تنگ کردن است و زور آوردن به چشم برای دیدن چیزی در دوردست. او دارد با تمسخر وانمود می‌کند که می‌خواهد خدا را ببیند. و to give a call هم به نظر لفظ به لفظ و بر اساس ساخت انگلیسی ترجمه شده که اساساً معنی را واژگون کرده. صدا دادن در فارسی معنی ناخوشایندی دارد. شاید بهتر باشد بگوییم «او سرش را یک وری بالا گرفت و چشم تنگ کرد و با سوتِ بمِ کشداری ندا داد.» اگرچه یک فعل اضافه، امّا تصویر واضح‌تر شده.

    قصدم از آوردن این‌ نکته‌ها اشاره کردنی بود به دشواری‌ها و پیچیدگی‌های چنین متنی و این‌که تلاشی جمعی طی سالیان دراز باید تا به ترجمه‌ای هرچه نزدیک‌تر به کتاب جویس برسیم. شاید شتابزدگی برای به نشر سپردن ترجمه در یکصدمین سال نشر اولیس هم در برخی لغزش‌های مترجم دخیل بوده است. عبارات پیشنهادی هم تنها برای رفع ابهام عرض کردم.

    درود بر شما که حاصل زحمتتان را بی‌چشمداشتی به چشم ما می‌رسانید!

  • شما هم نظرتان را بنویسید

    Back to Top