تحلیل فرهنگی مقالات

چرا لحن کودکانه‌ی دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا، تا این حد موفق است؟

۱۰ دی ۱۴۰۴

اشتفانی هنینگ:* ترامپ در مصاحبه‌ی اخیرش با سایت پولتیکو ۴۵ دقیقه‌ی تمام در حالت آماده‌باش بود؛ رفتاری که در دیگر مصاحبه‌هایش هم تکرار شده است. همین موضوع به‌تنهایی گسستی آشکار با آن چیزی است که در فضای سیاسی از نظر بلاغی جا افتاده است.

مصاحبه‌ی داشا برنز از روزنامه‌ی آمریکایی «پولیتیکو» با ترامپ در حالی آغاز می‌شود که ترامپ روی لبه‌ی صندلی چرمی‌اش نشسته است. او تا پایان مصاحبه این وضعیت را تغییر نمی‌دهد؛ حتا یک‌بار هم به پشتی صندلی تکیه نمی‌دهد، حتا یک‌ بار هم دست‌هایش را روی دسته‌های صندلی نمی‌گذارد.

برای مقایسه، اوباما، مرکل، مکرون و در واقع تقریباً هر سیاستمداری در موقعیت مصاحبه‌ی یک‌به‌یک مشابه آن‌چه می‌بینیم، آدم‌هایی هستند که به عقب تکیه می‌دهند، تمرکز و آرامش را منتقل می‌کنند و با فراغ بال می‌خواهند سیاست‌هایشان را توضیح دهند؛ خوشحال از این‌که بالأخره از فشار زمانِ نطق‌های ۲۰ ثانیه‌ای خلاص شده‌اند؛ این‌که دیگر با ازدحام میکروفن‌ها روبه‌رو نیستند، بلکه با یک انسان واقعی صحبت می‌کنند؛ جایی‌که گاهی یک شوخی توأم با چشمک‌ یک طعنه‌ی دوستانه یا نیم‌جمله‌ای سرخوشانه هم ممکن است.

اما ترامپ آشکارا برای توضیح آرام سیاست‌هایش نیامده است؛ نه برای دعوت به دیدگاهش و نه برای جمع کردن امتیازهای همدلی. این سخنران دل نمی‌بَرد. این سخنران می‌خواهد اتفاقی بیفتد. او این را به نمایش می‌گذارد؛ این ژست بنیادین بلاغی ترامپ است. و این گسست که با حالت نشستن آغاز می‌شود، در شیوه‌ی سخن گفتن هم ادامه می‌یابد.

وقتی برنز از او درباره‌ی روسیه و اوکراین می‌پرسد، نمی‌گوید «ما در تلاش برای رسیدن به یک راه‌حل مذاکره‌ای هستیم»، بلکه می‌گوید «زلنسکی هنوز پیشنهاد فعلی را نخوانده، مشاورانش این پیشنهاد را دوست دارند و او باید زمانی پیدا کند تا آن را بخواند».

برای ترامپ، سخن گفتنِ سیاسی حرکتِ بعدی در بازی شطرنجِ رسیدن به یک معامله است. در این مثال: فشار ایجاد کردن، تا زلنسکی ناچار شود به پیشنهاد واکنش نشان دهد، تا حرکتی در کار ایجاد شود، تا روند ادامه پیدا کند. از لحن سخنان ترامپ برمی‌آید که برای او خودِ «رخ دادن» اصل است. این‌که دقیقاً چه رخ می‌دهد یا چه کسی به کدام سمت حرکت می‌کند، ظاهراً در درجه‌ی دوم اهمیت است. بلاغت ترامپ فقط یک هدف می‌شناسد: «آن بشود»؛ با «آن» به‌عنوان یک کمیت پویا.

در این الگوی «رخ دادن»، بلاغت ترامپ تصادفی نیست، بلکه کاملاً منطقی است. منطقی است که چنین سخنرانی خود را با فراخوان‌ها معطل نکند، بلکه تشخیص‌های قاطع و بی‌چون‌وچرا را پرتاب کند: «سیاست مهاجرتی‌شان یک فاجعه است. کاری که با مهاجرت می‌کنند یک فاجعه است.»

مهاجرت، و همین‌طور سیاست تجاری، همان‌طور که ترامپ در جای دیگری از همین مصاحبه می‌گوید، همه‌چیز در اروپا فاجعه است. «They’re not handling it well»؛ آن‌ها از پسش برنمی‌آیند، هیچ‌چیز جلو نمی‌رود. تنها کسی که امور را به حرکت درمی‌آورد: ترامپ. «من هشت جنگ را حل‌وفصل کردم»، سه تریلیون دلار از خاورمیانه به خانه برگرداندم، ۳۰۰ هواپیمای بوئینگ فروختم.

منطقی است که چنین سخنرانی درباره‌ی اروپایی‌ها بگوید: «They talk but they don’t produce.» آن‌ها حرف می‌زنند، اما دستاوردی ندارند (کاری پیش نمی‌برند). منطقی است که چنین سخنرانی بگوید نخبگان سیاسی اروپا یا خوب‌اند یا بد، یا باهوش‌اند یا احمق. سوئد یا بدون جرم است یا غرق در جرم. آلمان هم همین‌طور. حد وسطی وجود ندارد؛ درکی از جهان شبیه کتاب قصه‌ها.

منطقی است که چنین سخنرانی برای اوکراینی‌ها احترام قائل شود «برای شجاعت و جنگیدن و همه این‌ها». اما در عین حال چنین فکر و صحبت کند که “نهایتاً” اندازه‌ی بزرگ‌تر پیروز خواهد شد: «Size will win, generally.» یعنی روسیه. و: «take a look at the numbers»؛ فقط به اعداد نگاه کن، دیگر چه چیزی برای فکر کردن باقی می‌ماند؟ روسیه شریک دشواری است، اما دست بالا را دارد. به این معنا که: اگر می‌خواهی چیزی در این موضوع حرکت کند، نمی‌توانی از این واقعیت ناخوشایندِ بزرگ‌تر بودن مقیاس‌های روسیه عبور کنی.

این نوعی «رئال‌پولیتیک» است که به «فِیتال‌پولیتیک» (سیاست تقدیرگرا) می‌لغزد؛ و برای کسی که تمامیت ارضی را امری بدیهی می‌داند، به‌سختی قابل تحمل است. اما برای سخنرانی که فقط در چارچوب معامله و هدف می‌اندیشد، مشکلی نیست.

جملات وابسته، عِلّی یا شرطی فقط این سوءظن را ایجاد می‌کنند که شاید مسائل پیچیده‌تر باشند

از زمانی که این سخنران نخستین بار وارد صحنه‌ی سیاست شده، و همین‌طور در مصاحبه با داشا برنز، او یک جمله‌ی اصلی را به جمله‌ی اصلی دیگر می‌دوزد؛ تکرار واژه‌ها مثل عقب کشیدن نوار. جملات فرعی به‌ندرت استفاده می‌شوند. جملات نسبی، علّی یا شرطی فقط این گمان را برمی‌انگیزند که شاید اوضاع پیچیده‌تر باشد و نیاز به توضیح داشته باشد. کسی که دل نمی‌بَرد، در زبان هم نیازی به جهش‌های ظریف، بازیگوشی، تزئین یا زیبایی ندارد. چنین بلاغت سیاسی حتی به واقعیت‌ها هم نیاز ندارد و این نهایت گسست است.

پدیده‌های سطحی در بلاغت ترامپ، توهین‌های کم‌وبیش خلاقانه، تحقیرها، دروغ‌ها، لاف‌زنی‌ها و ساختار ساده‌ی جملات‌اند. اما گسست واقعی چیز دیگری است: این‌که همه‌ی این‌ها می‌تواند برای سخنران بی‌اهمیت باشد. این‌که سازوکار بلاغی‌ای که ترامپ به کار می‌گیرد، جا برای هر دو دارد: واقعیت و دروغ، رفتار محترمانه و رفتار ننگ‌آور، منطق و مهملات. در کنار هم، بی‌تمایز، و مهم‌تر از همه: بدون آن‌که کارکرد بلاغی مختل شود.

سنت گفتمانی‌ای که از دوران باستان تا کلاس درس زبان آلمانی امتداد دارد، برای هر سخنرانی یا متن زبانی توصیه‌هایی دارد مبتنی بر ساختار منسجم، استدلال پیوسته، زبان دعوت‌کننده. هماهنگی درونی (کوهِرنس) و سازگاری (کنسیستنسی). همواره با این هدف که مخاطب بفهمد. اگر توافق حاصل نمی‌شود، دست‌کم به رسمیت شناختن مواضع متقابل.

بدون این «رفلکس هرمنوتیکی»، سنت بلاغی اروپایی قابل تصور نیست. اما ترامپ چنین رفلکسی ندارد. ترامپ این‌جاست. و آن‌جا که او هست، باید چیزی رخ دهد. باید دیواری در مرز مکزیک ساخته شود. باید مرسدس‌ها از خیابان پنجم نیویورک ناپدید شوند. باید آلمانی‌ها بالأخره سهم ناتو را که روی کاغذ امضا کرده‌اند، بپردازند. باید اروپایی‌ها تعرفه‌های بالا بدهند. باید گروگان‌ها آزاد شوند و به آغوش خانواده‌هایشان بازگردند. باید مرگ‌ومیر در اوکراین پایان یابد.

ترامپ نقش سخنرانی را بازی می‌کند که حرف نمی‌زند، بلکه باعث می‌شود چیزی اتفاق بیفتد. نه فردا، بلکه همان‌جا که مردم زندگی می‌کنند: در این‌جا و اکنون. او در سخنرانی آغاز دوره‌ی دوم ریاست‌جمهوری‌اش، لحن را مشخص کرد. همه‌چیز «right now»، «today» یا «this week» آغاز می‌شود. در این سخنرانی به‌ندرت می‌توان اقدامی سیاسی یافت که با نشانگر زمانیِ فوریت همراه نباشد. همه‌چیز بلافاصله، «immediately» و «quickly» رخ می‌دهد. و «عصر طلایی»؟ «Has just begun» – همین حالا شروع شده است.

بلافاصله پس از سخنرانی، ترامپ می‌خواهد پشت سر هم فرمان‌ها را امضا کند: برای پایان دادن به مهاجرت غیرقانونی، «right now». برای پایان دادن به تورم، «rapidly». رؤیای آمریکایی بازمی‌گردد، به‌زودی. از این پس فقط دو جنسیت در آمریکا وجود دارد، مرد و زن، و آن هم «as of today». تغییر نام کانال پاناما؟ «A short time from now»، به‌زودی.

منطقی است که در چنین بلاغتی چیزی بسط پیدا نکند. ترامپ لازم نیست چیزی را پرورش دهد، چه رسد به یک فکر. او نیازی به زوم کردن به داخل یا خارج ندارد. اتلاف وقت. او بیشتر از موضوعی به موضوع دیگر «سوایپ» می‌کند. عامل موفقیت بلاغت ترامپ این نیست که سخنرانی‌های شکوهمند ارائه دهد، بلکه این است که با زور خام، یکی پس از دیگری به سراغ نکات برود.

موفقیت او در این است که خود را «متکلف» نکند و ارزش زیبایی‌شناختی واژه‌ها را به کار نگیرد. آنچه ترامپ عرضه می‌کند این است: با من، سرخوردگی تمام می‌شود. من عمل می‌کنم، و همین حالا عمل می‌کنم. بحث نمی‌کنم. و بعد شما می‌توانید ماشینی را که می‌خواهید بخرید.

سخن گفتن ترامپ استراتژی است، چه خوشایند باشد چه نباشد

شیوه‌ی سخن گفتن ترامپ بسیار مورد تمسخر قرار گرفته است. تحریف‌ها، بی‌ربطی‌ها و خشونت زبانی‌اش خشم، سر تکان دادن و احساس بیگانگی ایجاد می‌کند. جمله‌های کوتاهِ پشت سر هم فاصله‌ی زیادی با انتظار از فصاحت در سخنرانی عمومی دارند. این نوع گفتمان «بلاغت تحویلی» است، زیبا نیست، اما با توجه به شرایط، به اندازه‌ی کافی مخاطب‌محور است.

برای شهروندانی که دیگر به توان سیاست برای ایجاد تغییر ایمان ندارند، نوع سخن گفتن ترامپ همچنان کارآمد است. بلاغتِ «رخ دادن، فارغ از این‌که» با کسانی سخن می‌گوید که احساس می‌کنند: هر طور ادامه پیدا کند، اما نه به این شکل! سخنرانی که در هر سلول وجودش القا می‌کند که تنها اوست که هنوز می‌تواند امور را به حرکت درآورد، در هر جهتی که باشد، بر کسانی تأثیر می‌گذارد که می‌پرسند چرا پروژه‌های سیاسی معمولاً این‌قدر کند پیش می‌روند، اما در دوران کرونا ناگهان از یک روز به روز دیگر همه‌چیز ممکن شد، حتا تا حد محدود کردن موقت آزادی‌های فردی.

هیچ فایده‌ای ندارد که بلاغت ترامپ را بارها و بارها پوپولیستی یا خودشیفته بنامیم و گمان کنیم با این کار، سخنران و سیاستش به اندازه‌ی کافی بی‌اعتبار شده‌اند. چنین برچسب‌هایی برای اثرگذاری ترامپ اهمیتی ندارند. سازوکارهای بلاغی از این نظر «سرد» هستند: یا اثر می‌کنند یا نمی‌کنند.

سخن گفتن ترامپ استراتژی است و چه خوشایند باشد چه نباشد، استراتژی‌ای است که بدون موفقیت هم نمانده، همان‌طور که انتخاب دوباره‌ی او به مقام ریاست‌جمهوری نشان می‌دهد. چون به نیازی در میان رأی‌دهندگان پاسخ می‌دهد و این نیاز با «افشا کردن» شیوه‌ی بیان و بلاغتش از بین نمی‌رود.


  • *این مقاله به‌قلم اشتفانی هنینگ در شماره‌ی ۱۲ دسامبر روزنامه‌ی زوددویچه سایتونگ منتشر شده است. اشتفانی هنینگ در دفتر نخست‌وزیری ایالت بادن-وورتمبرگ آلمان (اشتوتگارت) سخنرانی‌نویس است. او در دانشگاه توبینگن آلمان و در دانشگاه کارولینای شمالی از جمله در رشته‌ی سخن‌شناسی و بلاغت تحصیل کرده است. از حبیب حسینی‌فرد بابت معرفی این مقاله و کمک او در تنظیم نسخه‌ی فارسی آن ممنونم.

این مطالب را هم خوانده‌اید؟

بدون نظر

شما هم نظرتان را بنویسید

Back to Top