ترتیب قرارگرفتن داستانها بر اساس شمارههایی ست که خود میرحسین روی کپی داستانها نوشته بوده. تاریخ دقیق انتخابها روشن نیست، ولی شروعش دستکم به چند سال پیش از انتخابات برمیگردد. ضمن این که معلوم نیست این پانزده داستان همهی انتخاب میرحسین از میان داستانهای کوتاه…
این ایده را دوستی نادیده با نام مستعار «لا دری» چند روز پیش در گوگلپلاس نوشت و دیگران پای آن نظر دادند. برای گسترش طرح در فضایی عمومیتر و رساندنِ ایده به جامعهی ناشران و نویسندگان، متن ایده و نظرهای پای آن را با اندکی ویرایش در…
هادی معصومدوست چند سال پیش داستان «به شیوهی کیان فتوحی» را نوشت که مثل خیلی از رمانهای دیگر در این سالها، زیر دستان بررسان ادارهی سانسور وزارت ارشاد جان به جانآفرین تسلیم کرد. چندوچون سقط شدن آن را هم معصومدوست در رنجنامهای نوشت و حدود شش ماه پیش در…
عکس بچهی خودم نیست مهندس. از اینترنت گرفتهام. مال ۲۵ بهمن دو سال پیش است. آن موقع حرف نمیزد، ولی الان حتماً زبان میریزد؛ شیرین و بامزه. دو سال گذشته از آن روز. چه خوب که بالأخره از زندان خانگی بیرون آمدید و شما…
رئیس وزارت ارشاد در مراسم پایانی جشنوارهی فجر همچنین گفت: «امروز غرور این ملت، به غیرتِ قاصدکهای مقصدشناس معرفبال هنرخال بلندپرواز مسیر کمال، زلفی از جنس رضای حضرت ذوالجلال، گره زده است.» [+]…
وقتی ناصرالدین شاه به تخت نشست، برادرش عباس میرزای نُهساله اگر دخالت سفرای خارج و امیرنظام به میان نمیآمد، جان خود را از دست میداد یا کور میشد. اما با همهی این دخالتها، خانه و اموالش به فرمان شاه غارت شد و خود نیز…
این، گزیدهای ست از گزارش خبرگزاری فارس با عنوان «هر چه بر سر این مملکت آمده از کتاب آمده!» که آن را بر اساس مقالههایی در فصلنامهی مطالعات تاریخی و شمارهی سیزدهم فصلنامهی بهارستان مجلس تهیه کرده است. [+] … ساواک به میزان زیادی در سانسور…
اشاره: این یادداشت در شمارهی مرداد مجلهی ۲۴ به مناسبت مرگ ری برادبری که خرداد همین امسال فوت کرد، منتشر شد. و این روزها که دوستان روزنامه نگارم راهی زندان شده اند، بیشتر از همه این یادداشت به یادم آمد.بیمقدمه میروم سراغ داستانی که…
“ایران اول باید وجود پیدا کند تا بر وجودش اثر مترتب شود. وجود داشتن ایران هم، وجود افکار عامه است. وجود افکار عامه بسته به این است که جماعتی ولو قلیل باشند، از روی بی غرضی در خیر مملکت کار بکنند و متفق باشند.…
از داستانهای بیویرایش امروز (۲۴)نویسنده: ژیلا کرمزاده مکوندیهنوز وقت خاموش شدن بند نرسیده بود که زندانبان صدایم زد و گفت: فردا اعزام داری! برای ناراحتی پوستی که برایم پیش آمده بود، دکتر برایم اعزام نوشت. به خانواده چیزی نگفتم. نخواستم بی دلیل ناراحتشان کنم،…