اولین همایش «نقد برتر» که قرار بود روز ۲۲ اسفند ۸۴ برگزار شود، به یک دلیل کوچولوی مناسبتی افتاد به این ور سال؛ یعنی چهارشنبه ۶ اردیبهشت، ساعت ۶ بعدازظهر. در این همایش قرار است از سه نفر تقدیر شود: حسن میرعابدینی، عنایت سمیعی…
چند روزی بود ایمیل خوابگرد و هفتان مشکل داشت. نمیدانم ایمیلهایی هم که فرستادهام به مقصد رسیده یا به دیوار خورده؟ نوید خادم میگوید همه چیز مرتب است، ولی مطمئن نیستم الان هم درست شده باشد. احتیاطا این آدرس را هم داشته باشید […] تا…
«حسن وارسته» یکی از نویسندگان مجموعهی تلویزیونی «زندگی به شرط خنده»: گفتن این نکته که نویسندهی مجموعه هستم، برایم شرمآور است و امیدوارم مسئولان صدا و سیما به داد مجموعههای نودشبی برسند… با بیرون آمدن نویسندگان این مجموعه در حال حاضر صدابردار نوشتن فیلمنامه…
بیشتر وقتم در پنجشنبه و جمعهای که گذشت، صرف وبگردی هدفمندی شد برای استخراج برجستهترین رویدادها و انتشار مطالب مربوط به موضوع «زبان و ادبیات فارسی» در فضای وب، در دو ماه گذشته؛ اعم از سایتها، نشریهها و وبلاگها. باید گزارشی تهیه میکردم که…
علی یوسفپور، معاون وزیر نیرو [روزنامهی جامجم ۲۶ فروردین ۸۵]:متأسفانه مطبوعات کشور ما از نظر تیراژ وضع بسیار نامطلوبی در منطقه دارد. یعنی شاخصهای ما در مطبوعات تنها از کشورهای عراق و افغانستان جلوتر است. عربستان که ۲۵ سال پیش اصلا حرفی برای گفتن…
خوابگرد: ۱۹ تیرماه پارسال «کریم امامی» را از دست دادیم که افتخاری بود بر تارک فرهنگ و ادبیات معاصر ایران و انتشار آخرین تلاش فرهنگی او یعنی فرهنگ فارسی ـ انگلیسی معاصر افتاد به امسال که دیگر خودش نیست. عباس پژمان ـ مترجم برجسته…
اگر محمود فرجامی که در یادداشت قبلیام بیرحمانه به او تاخته بودم، گمان کرده که قصد لجنمالی کردنش را داشتهام، گمانش باطل است، چنین قصدی نداشتهام و صمیمانه و در ملأعام از او عذر میخواهم. با محمود فرجامی در جشنوارهی وبلاگهای همدان آشنا شدم…
نیکآهنگ عزیز هم مثل من اعتقاد دارد که ما بلاگرها باید همدیگر را نقد کنیم چون “وبلاگستان بینقد، مردابی است عفن، که رشد نخواهد کرد و طرفداران رشد را مسموم.” برخی دوستان وبلاگی من میدانند که در بیشتر موارد از حضور در قرارهای وبلاگی…
احتمالا باید به فال نیک بگیرم که سال تازهی خوابگرد را هم با داستان کوتاه شروع میکنم. مجتبا پورمحسن، نویسنده و منتقد که این وبلاگ را هم مینویسد، مجموعهای از داستان کوتاههایش را فراهم کرده، ولی در فضای بستهی فرهنگی که وزارت ارشادش قرار…
لوئیس بونوئل را اگر خیلیها به خاطر فیلمهای سورئالیستی و ساختارشکنش دوست دارند، برای من، به خاطر کتاب «با آخرین نفسهایم» بسیار دوستداشتنیتر است. یادش به خیر؛ بیش از ده سال میگذرد از وقتی که کتاب خاطرات بونوئل «با آخرین نفسهایم» برای من و برخی…