تغییرات خاصی که از شروع ترم اخیر در فضای فرهنگی یکی از دانشگاههای بزرگ ایران رخ میدهد، فعالان فرهنگی دانشگاه را بر آن میدارد که در جلسهای با مسئولان دانشگاه، از طریق گفتگو به حل و فصل مسائل بنشینند. نمایندگان کانونهای مختف فرهنگی و…
نویسندهی مهمان: محمود اروجزادهدر اسپانیا و در روزهایی از سال، جشنی به پا میشود که تا به یاد دارم، برای من مبهم و نامفهوم بوده است. گروهی از مردم، در خیابانهای شهر ـ که از اطراف مسدود شدهاند ـ شروع به دویدن میکنند، و در همین…
از شما چه پنهان، گاهی وقتها ناامید میشوم؛ ذهنم دوپاره میشود. پارهای میگوید چه سود از این سرفروانداختن و پیشرفتن در غباری که فرهنگ و هنر این کشور را فرا گرفته، پارهی دیگر میگوید گول نخور، راه درست همین است. پارهای میگوید گمان کن…
چه بلایی سر سایت کتاب خبرگزاری میراث فرهنگی آمده؟ این بخش از سایت میراث از وقتی فعال شد تا مدتی توانست با تولید خبرها و گزارشهای اختصاصی، جذاب و گاه بکر، توجه همه را به خود جلب کند و در میان انبوه خبرهای تکراری…
منتقدان هنری (ادبی یا غیرادبی فرقی نمیکند) همیشه در کشور ما فحشخورشان ملس بوده. همیشه از طرف مؤلفان و هنرمندان نقدشده مفتخر شدهاند به صفتهایی چون بیسواد، عقدهای، علاف، شهرتطلب و… فکر نکنید میخواهم دفاع کنم، نه. اتفاقا من خودم جزو کسانی هستم که…
چند وقتیست تلویزیون کلیپی را پخش میکند که سرود آن، بازآفرینی سرود مشهور «ای ایران» است. این کلیپ را من دستِکم دوبار در شبکهی ۵ دیدهام. شنیدن این سرود، روح هر ایرانیای را، از هر قوم و طایفهای با هر مسلک و مرامی در…
مسابقهی بهرام صادقی رحمهالله علیها را که هنوز یادتان مانده؟ ضمیر مؤنث «ها» را معلوم است که برای «مسابقه» بهکار بردهام، چون قرار است اگر خدا قبول کند، همگی با هم به بهرام صادقی هم فحش بدهیم! چند نفر دیگر از داستاننویسانی که آثارشان…
دوباره از مسیر بهرام صادقی
معرفی سه داستان دیگر از بایگانی مسابقه
یادش بخیر آن روزها که درگیر جمع و تفریق امتیازهای داستانهای رسیده به مسابقه ادبی بهرام صادقی بودیم. آنروزها طبیعی بود که من هم مثل بقیه منتظر بودم ببینم انتخابهایم در سنجش با دیگر داوران به چه سرانجامی میرسد. قبلا توضیح دادهام برخی از…
محمدحسن شهسواری که روزنامهنگار «شرق» نیست، مقالهای را در نقد و معرفی چند کتاب داستانی چاپشده در سال ۱۳۸۴ مینویسد و به عنوان «دومین» مقالهاش در طول عمر «شرق» تا کنون، چاپ میکند. در این مقاله داستانهایی از فرخنده آقایی، بلقیس سلیمانی، پیمان اسماعیلی،…
از گراهام گرین با عباس پژمان
یک گفتوگوی ادبی همراه با گزارشی از آثار گرین در ایران
مقدمه: در راستای تبلیغ دامنهدار برای نویسنده همه دوران زندگیام این بار به سراغ «دکتر عباس پژمان» مترجم توانا رفتم. داستایفسکی، میلان کوندرا و گراهام گرین سه سوار سرنوشت دوران نویسندگیام هستند. گاهی میشود که حوصله داستایفسکی و یا حتی کوندرا را ندارم اما…