فکر کن ما در گذشته ایستادهایم، سالها پیش از ۱۳۸۸. در ابتدای این مرور چهلساله شاید. و تو قرار است از ۱۳۵۸ برایم سی سال بعد را ترسیم کنی. بگو. میشنوم…
گلشیری تازه از سفر شمال برگشته و جایی مهمان ابوالحسن نجفی است که تلفن زنگ میزند و رضا سیدحسینی که از خواندن رمان سر شوق آمده از آن سوی خط نام و نشان نویسنده را از ابوالحسن نجفی جویا میشود. در اواسط صحبت ابوالحسن…
آنچه میخوانید گزیدهای است از پروندهی پدرخواندگان ادبی که در شمارهی اخیر (۵۳) نشریهی اندیشهی پویا منتشر شده است. نخست مقدمهای به قلم علیرضا اکبری و سپس یادداشت کمی تندوتیز ناصر زراعتی. دیگر مطالب این پرونده را در خود نشریه مطالعه کنید. علیرضا اکبری:…
نام بهرام مرادی برای من یادآور جایزهی فقیدِ هوشنگ گلشیری در سال ۱۳۸۲ است. دورهی سوم این جایزه بود و مجموعهداستان «خنده در خانهی تنهایی» بهرام مرادی مشترکاً با مجموعهداستان «پاره» نوشتهی سهیلا بسکی جایزهی بهترین مجموعهداستان اول را گرفت. اگر هم آن مجموعه…
در سال ۹۶ خبر بد و فاجعهبار کم نداشتیم. از جملهی آنها درگذشت شماری از اهل قلم بود که برخی عمری دراز داشتند و برخی هم مرگشان برای ما ناگهانی بود. برای خود من مرگ مدیا کاشیگر نازنین، محسن سلیمانی، مجتبی عبداللهنژاد و خودکشی…
وقتی امسال کامران محمدی پیشنهاد داوری جایزهی «احمد محمود» را داد، تنم لرزید. پیش خودم گفتم بعد از پنج سال دوری از خواندن رمان ایرانی و این همه واکنشهای منفی در برابر نویسندگان هموطن، آثار چه افتضاحی باید باشند و چه دو ماهی از…
من پشت هیچ قدمتی نخوابیدم. آن موقعی که ما مینوشتیم، احمد محمود و محمود دولتآبادی و هوشنگ گلشیری اصلاً نمینوشتند.…
محمدحسن شهسواری: چون رمان من منچستر یونایتد را دوست دارم را بیش از هر چیز حمله به تاریخ میدانم، در این گفتار سعی دارم رمان را بر اساس «نقد تاریخی جدید»، که آن را میشل فوکو پی ریخته، بررسی کنم. کمی تاریخ نقد نقد تاریخی…
ذات هر حکومت شرقی با ذات رماننویسی که یک هنر غربی است همخوانی ندارد و همیشه ادبیات محل نزاع جناحها با یکدیگر بوده است. بنابراین در ایران با تغییر یک وزیر یا معاون وضعیت ادبیات هم تغییر میکند. این نشان میدهد که ادبیات پشتوانه…
«نهنگ تاریک» دومین کتاب سعید بردستانی ست. اولی اسمش «هیچ» بود و داستانهایی داشت که هوشمندانه نوشته شده بود. بومیگراییِ داستانها آدم را سر ذوق میآورد. ولی معلوم بود که اولِ راه است. اما به او امید بستم و میدانستم که این آدم بیحاشیه،…