خوابگرد قدیم

غلط ـــــ نامه [۴]

در اولین غلطنامه که منتشر کردم، نوشتم: «آن‌هایی که آیین نگارش را می‌دانند و رعایت می‌‌کنند که هیچ. آن‌ها که می‌دانند و رعایت نمی‌کنند، می‌توانند هم‌چنان رعایت نکنند؛ زور که نیست. اما آن‌ها که نمی‌دانند و یا می‌دانسته‌اند و یادشان رفته، فکر می‌کنم این…

۱۰ اردیبهشت ۱۳۸۳
خوابگرد قدیم

تعظیم و فروتنی به شما، و به مادر

بیش‌تر از ده بار شروع به نوشتن کردم و دوباره از نو، اما دستم به نوشتن نمی‌رود. خیلی حرف‌ها دارم برای نوشتن و جملات زیادی به ذهنم می‌رسد برای سپاسگزاری، اما توان درست نوشتن ندارم. سرانجام انگار باید به همان جملات کلیشه‌ای و درعین…

۷ اردیبهشت ۱۳۸۳
خوابگرد قدیم

مادر رفت

کار سختی است که بر گردن من نهاده شده؛ آمده‌ام اینجا ـ خانه خوابگرد ـ تا خبر بدی بدهم.مادر خوب رضای عزیز فوت کرد.امروز ظهر خبر رسید و ساعتی قبل خوابگرد برای آخرین خداحافظی با مادر مهربانش از تهران رفت. از درگاه حق، طلب آمرزش…

۳۰ فروردین ۱۳۸۳
خوابگرد قدیم

احترام به ویرانی نسل سوخته‌ی انقلاب

اگر هیچ دلیلی برای احترام‌گذاشتن به «سناپور» نداشته باشم، همین که در رمان‌هایش به سراغ موضوعات روز می‌رود، برایم کافی‌ست. حالا این که رمان «نیمه‌ی غایب» او به چاپ دهم رسیده، و این که زبان داستان‌هایش لذت‌بخش و غنی‌ست، و این که چندان اهل…

۳۰ فروردین ۱۳۸۳
خوابگرد قدیم

یادداشت‌های روزانه + آموزش آن‌لاین داستان‌نویسی

:: حالا که به برکت و رحمت خداوند که بی‌کران و لایزال و گونی‌گونی بر من می‌بارد و نمی‌گذارد که مثل گذشته باشم؛ همان بهتر که گه‌گاه از این یادداشت‌های روزانه بنویسم و شرمنده نباشم. به اعتقاد من اسف‌بارترین وضعیت انسانی، زمانی‌‌ست که شکوه…

۲۸ فروردین ۱۳۸۳
خوابگرد قدیم

چند و چون بهترین داستان‌های مسابقه‌ی بهرام صادقی [۱]

دیگر داشت حالم به هم می‌خورد وقتی می‌آمدم بر سر خوان خوابگرد و مطلع یادداشت قبلی‌ام را، ماه‌ها در قاب کوچک پنجره‌ی پشتی می‌دیدم. قرار نبوده و نیست در این پنجره‌ی پشتی از روزگار گند بگویم که گندی همه‌گیر شده و نقش‌بندی آن دیگر…

۲۷ فروردین ۱۳۸۳
خوابگرد قدیم

لطفا اسلحه‌ی خود را تحویل دهید!

در این روزهای تلخ  و آمیخته به اضطراب که به‌دشواری بر تک‌تکِ افراد خانوداه‌ام می گذرد، به مشقت بسیار خودم را می‌نشانم پای این بساط برای به‌روز کردن وبلاگ؛ چه برسد به زدن حرف‌ها و دادن خبرهایی که جنس‌شان بیش از حد تکراری و…

۲۲ فروردین ۱۳۸۳
خوابگرد قدیم

داستان قله در ضدسانسور

چند وقت پیش یکی از زنان داستان‌نویس نام‌آشنا با من تماس گرفت و درباره‌ی بخش ضدسانسور صحبت کرد. می‌خواست ببیند آیا می‌تواند داستانی را که نزدیک یک سال است نوشته ولی امکان چاپ و عرضه‌اش را ندارد، در این بخش منتشر کند یا نه.…

۱۸ فروردین ۱۳۸۳
خوابگرد قدیم

یادداشت‌های روزانه + یک سرگرمی

دیروز به تهران برگشتم. امکان آن‌لاین شدن نداشتم، برای همین از حال و روز خوابگرد خبری نداشتم تا دیشب. پست قبلی را هم که معرفی داستانی بود از «کاواباتا»، پیش از رفتن‌ام، پست به آینده کرده بودم و بعضی‌ها با انتشارش فکر کرده بودند،…

۱۶ فروردین ۱۳۸۳
خوابگرد قدیم

داستانی به‌اندازه‌ی کفِ دست

«یاسوناری کاواباتا» را حتما می‌شناسید؛ داستان‌نویس ژاپنی که ما او را به‌خاطر رمان‌های «آوای کوهستان»، «سرزمین برف»، «هزاردرنا» و «خانه‌ی زیبارویان خفته» می‌شناسیم و خیلی از ما هم ستایشش می‌کنیم. کاواباتا در سال ۱۹۶۷ جایزه‌ی ادبی نوبل گرفت و درست یک‌سال بعد هم خودکشی…

۸ فروردین ۱۳۸۳
Back to Top