از همان وسط کار هم یقین داشتم کار «فلین» از آن دو، یک که چه عرض کنم چند سر و گردن بالاتر است. «ترومن کاپوتی» و «گرم مکری برنت» نویسندهی رمان «پروژهی خونین او» از آن دسته نویسندههایی هستند که انگار نوشتن در ژانر را دون شان خود میدانند. یک طورهایی میخواهند دامنشان را آلوده نکنند.
جاهای تاریک
گیلیان فلین
ترجمه: مهدی فیاضی کیا
نشر چترنگ، ۱۳۹۶
محمدحسن شهسواری: فیلم «دختر گمشده» را که دیدم نزدیک بود از شدت احمقانه بودن گرهگشاییاش سرم را به دیوار بکوبم. شنیده بودم بر اساس رمانی است. خوبیاش این است که من تجربهی فیلمنامهنویسی دارم و میدانم یک کارگردان کمر همت ببندد یک فیلمنامه یا یک رمان را خراب کند چه قدر توانایی به خرج میدهد. باری سال بعدش که رمان دختر گمشده منتشر شد به خودم گفتم غیرممکن است سراغ کاری از این نویسنده بروم. تا این که بعد از خواندن رمان خوب «مجمع سری» مترجم محترمش «مهدی فیاضیکیا» گفت دو رمان هم از «گیلیان فلین» در نشر چترنگ ترجمه کرده که هر دو را توصیه میکند. و از آن جایی که من حجم را نشان توانایی نویسنده میدانم اول رفتم سراغ رمان حجیمتر. یعنی «جاهای تاریک.»
محور مرکزی «جاهای تاریک» قتل عام یک خانواده است. تقریباً همان اواسط کار ناخودآگاه این رمان را با دو رمان دیگری با همین محور مقایسه کردم. یکی رمان «در کمال خونسردی» نوشتهی «ترومن کاپوتی» و دیگری رمان «پروژهی خونین او» ترجمهی «پیمان خاکسار» در نشر چشمه.
از همان وسط کار هم یقین داشتم کار «فلین» از آن دو، یک که چه عرض کنم چند سر و گردن بالاتر است. «ترومن کاپوتی» و «گرم مکری برنت» نویسندهی رمان «پروژهی خونین او» از آن دسته نویسندههایی هستند که انگار نوشتن در ژانر را دون شان خود میدانند. یک طورهایی میخواهند دامنشان را آلوده نکنند.
من در دانشگاه ارتباطات خواندم. در درس گزارشنویسی به ما گفتند که «ترومن کاپوتی» و دو نویسندهی دیگر سبک جدیدی از در این گونه به وجود آوردهاند. یک طور بیطرفی و عینیگرایی در گزارشهای اجتماعی که آن را تبدیل به پژوهشهای علمی میکند. کاپوتی همین روش را در رمان در کمال خونسری به کار برده و باعث شده موقع خواندنش از زندگی سیر شود. انگار قتل و نوشتن رمان جنایی فرزند ناتنی است. بیماری روشنفکری است دیگر.
مکری برنت هم در پروژهی خونین او، قتل را به صورت یک پروندهی پژوهشی درآورده. این قتل در اواخر قرن نوزده اتفاق افتاده و نویسنده خاطرات قاتل، گزارش پزشک قانونی، گزارش یک روانپزشک جرم و جنابت، شرح دادگاه از روزنامههای محلی و چندین و چند سند دیگر رو کرده تا مثلاً او هم درست مثل کاپوتی اتهام نوشتن در ژانر را از خود دور کند. برای همین هم است که رمان نامزد جایزهی ادبی بوکر شده. خواندن این یکی رمان هم برای یک جناییخوان حرفهای، مجاهدتی است.
اما سرکار خانم «گیلیان فلین» مانند یک نویسندهی محترم که برای خوانندهاش، انبوه خوانندههایش، احترام قائل است مثل بچهی آدم سختترین کار دنیا را کرده و داستانش را سرراست تعریف کرده.
او با انتخاب سه روایِ کاملا متفاوت ضمن آن که نمیگذارد کتاب از دستتان بیفتد کالبدشکافی عمیقی از طبقات پایین جامعهی آمریکا میکند و فساد بانکها و له شدن انسان را بی اد و اصول و متوسل شدن به روشنفکرنمایی مصور میکند.
واقعاً آدمی موجود عجیبی است. من یقین دارم همان طور که رمان کسل کنندهی کاپوتی را منتقدان و خوانندگان اندکش تا به حال ماندگار کردهاند خیلیها هم سعی خواهند کرد با رمان پروژهی خونین او و رمانهای مشابه چنین کنند. و تقریباً مطمئنم ملت رمان «جاهای تاریک» را ده سال دیگر فراموش خواهند کرد. درست مثل روابط عاشقانهمان که معشوق آرام و سر به راه و عاقل را به سرعت کنار میزنیم تا ماجرای خونین معشوق خائن و نابهفرمان و معیوب را پی بگیریم؛ امان از آدمی.
برای خواندن مطالب ما میتوانید به کانال جناییخوانی در تلگرام مراجعه کنید.
بدون نظر