کتاب‌ها معرفی

پس بگذار بهترین جنایی‌نویس شوم

آذر ۲۷, ۱۳۹۷

خیلی‌ها معتقدند بهترین جنایی‌نویس زنده‌ی دنیاست. من که به انگلیسی رمان نمی‌خوانم اما در همین حدی که به فارسی خوانده‌ام کاملاً با این نظر موافقم. دارم درباره‌ی «دنیس لیهان» صحبت می‌کنم.

رودخانه‌ میستیک
نوشته‌: دنیس لیهان
مترجم: نادر ریاحی
ناشر: جهان کتاب

محمدحسن شهسواری:خیلی‌ها معتقدند بهترین جنایی‌نویس زنده‌ی دنیاست. من که به انگلیسی رمان نمی‌خوانم اما در همین حدی که به فارسی خوانده‌ام کاملاً با این نظر موافقم. دارم درباره‌ی «دنیس لیهان» صحبت می‌کنم. چهار رمان ازش خوانده‌ام یکی از یکی بهتر. * البته که بهترینش همین رودخانه‌ی میستیک است. او اولین رمانش را در ۲۹ سالگی منتشر کرده که در مورد دو کاراگاه خصوصی جذاب در بوستون است در پی حل یک پرونده. به قول خودش ریسک بزرگی کرد. چون می‌دانست برچسب جنایی‌نویس به او خواهد خورد و تا آخر عمر از آن رهایی نخواهد داشت. خودش می‌گوید: «با خودم گفتم حالا که فراری از این برچسب خوردن نیست پس بگذار بهترین جنایی‌نویس شوم.» عجیب نیست؟ یارو واقعا بهترین جنایی‌نویس دنیا شده.

بعد از چند رمان در مورد این دو کاراگاه خصوصی، در ۳۵ سالگی شاهکارش را که همین رودخانه‌ی میستیک باشد می‌نویسد. وقتی می‌گویم شاهکار فکر نکنید دارم همین طوری کلمه خرج می‌کنم. خود من چند بار وسط رمان کتاب را زمین گذاشتم و زار زار گریه کردم. رابطه‌ی پدر و دختر را معرکه درآورده. و همه‌ی وجوه معمایی کار را. و رفاقت را. و بچه‌ی پایین شهر بودن را. و ملال پلیس بودن را. و خلافکار بودن را. و خنگ بودن را. و مهربان بودن را. و مرگ که خواهر عشق است.

حتما می‌دانید که «کلینیت ایستوود» فیلم بسیار معروفی از روی همین رمان ساخته که چهار اسکار هم گرفته. فیلم خیلی زودتر از رمان دستمان رسید. رمان سه سال است منتشر شده. شاید شما هم مثل من بگویید ای بابا کی حوصله دارد رمانی پانصد صفحه‌ای بخواند که فیلم به آن خوبی هم ازش ساخته شده. راستش من کتاب مفت به دستم رسیده بود و به همین دلیلی که فیلم را دیده بودم، یک سالی رمان افتاده بود گوشه‌ی خانه. خاطرم نیست به چه دلیل یک روزی برش داشتم و شروع کردمش. و آن چند روز جزو عمرم حساب نشد. واقعاً نشد.

بعد که رمان تمام شد دلم هوای فیلم را کرد. سریع گیرش آوردم و شروع به دیدنش کردم. باورتان می‌شود که حتی ده دقیقه‌اش را هم نتواستم تحمل کنم؟ این طور بگویم فیلم در برابر رمان یک شوخی بی‌مزه است. یک چیز آب‌زیپو که در بهترین حالت پلات رمان را فشرده کرده و اثر را از شخصیت‌های آن قدر ماندگارش، تهی کرده.

این روزها که دارم هشتمین رمانم را می‌نویسم، و بعد از مشاوره دادن به بیش از یکصد رمان‌نویس کارگاه‌ها‌یم، به یقین رسیده‌ام رمان خوب یعنی شخصیت. خود لیهان معتقد است: «خلق شخصیت‌های قوی رمان را به حرکت وامی‌دارد. پلات در حکم ماشینی است که شما شخصیت را سوار بر آن در حال حرکت می‌بینید.»
به قول استیفن کینگِ بزرگ پلات دغدغه‌ی آماتورهاست. و به قول من برای نوشتن یک رمان، به خصوص رمان ژانری بهترین کار این است که یک شخصیت درجه یک بیافریند. این طوری طرف راه هم که برود رمانی جذاب خواهید دشت. هیچ وقت در دام پلات نیفتید حتی در رمان‌های معمایی. شخصیت. شخصیت. شخصیت. همین طوری‌هاست که رودخانه‌ی میستیک به شدت توصیه می‌شود.

* همین رودخانه‌ی میستیک از نشر جهان کتاب، «جزیره‌ی شاتر» از نشر چشمه، «زندگی در شب» از نشر هیرمند و «وقتی عاشق شدیم» از نشر سده.

 

برای خواندن مطالب ما می‌توانید به کانال جنایی‌خوانی در تلگرام مراجعه کنید.

این مطالب را هم خوانده‌اید؟

بدون نظر

شما هم نظرتان را بنویسید

Back to Top