تو دری مچد، دلی من دسد
نه میشد کندد، نه میشد بسد
روزی عاشورا، عرقی جلفای
نه میشد خوردد، نه میشد نسد
تو گلی غمزهی جلو چشمی دل
نه میشد بود کرد، نه میشد دس زد
دلی من گربهس، سنبلتیفم
شنیدهس بودا، آ شدهس مسد
نیمیگم اصی نبودم عاشق
ولی عشقی تو همه را پس زد
برا من بسس که تو آلو شی
تا به ما بلکی برسد هسد
برا من بسس که گزی آرتی
بخوری من شم آرتی لا لثد
کی میآی؟ نوروز؟ دو هزار و پنج؟
یا نیمهی شعبون؟ چیچیس قصد؟
آ دلی سرتق مگه باور کرد؟
نه میشد کندد، نه میشد بسد
راهنمای برخی عبارات غزل اصفهانی
دسّد: دست تو
بسّد: بست تو را
نسّد: نگرفت
مسّد: مست تو
هسّد: هستهی تو
گزی آرتی: گز آردی
لثّد: لثهی تو
قصّد: قصد تو
این غزل طنز معروف به غزل اصفهانی را برخی بهاشتباه از زندهیاد منوچهر محجوبی میدانند، ولی مال اسکندر آبادی است. فایل تصویری غزل اصفهانی با صدای شاعر را در کانال تلگرام خوابگرد ببینید و بشنوید: https://t.me/khabgard/1704
۲ نظر
عالی بود
عالی عالی عالی
ن میشد دس زد ن میشد پس زد
ن میشد خورد ن میشد برد
??????