شجریان ـ مشیری
بشنوید +
ریشه در اعماق اقیانوس دارد شاید
این گیسو پریشانکرده بید وحشی باران
یا نه دریایی ست گویی واژگونه بر فراز شهر،
شهر سوگواران
هر زمانی که فرو میبارد از حد بیش
ریشه در من میدواند پرسشی پیگیر با تشویش
رنگ این شبهای وحشت را، تواند شست آیا از دل یاران؟
چشمها و چشمهها خشک اند، روشنیها محو
در تاریکی دلتنگ، همچنانکه نامها در ننگ
هر چه پیرامون ما غرق تباهی شد
آه باران، ای امید جان بیداران
بر پلیدیها که ما عمری ست در گرداب آن غرق ایم
آیا چیره خواهی شد؟
آه باران…
پ.ن:
بسیار پیش میآید مثل امشب که آینهی حال درونم را از میان بایگانی موسیقی مییابم و مینشانم کنارم در مقام همدل یا تو بگو رفیق دل یا هر چه دیگر از این دست. زیر صدای بارانی که هنوز میبارد و تنها صدای این شهر سوگوار است، و سنگین از نفسهایی که با چنگ و دندان بالا میآیند، سرگردانی امشبم راه به این ترانهی زخمی برد.
بدون نظر