فرناز سیفی: اورهان پاموک در کلاسهای نویسندگیاش یک قاعده دارد: همیشه خلاصهی داستان و پیرنگ را بخوانید و بعد سر کلاس بیایید. در برابر نگاه متعجب شاگردان میگوید پیرنگ هیچ اهمیتی ندارد، اینکه ماجرا از چه قرار است و «آخرش چه خواهد شد» و «ماجرا را لو نده» اصلاً مسئله و هنر داستانگویی نیست و پشیزی ارزش و اهمیت ندارد.
اورهان پاموک میگوید آنچه مهم است فقط و فقط نحوهی روایت و جزئیات با همهی ریزهکاریهایش است و بس٫ حالا در کتاب تازهاش این اعتقادش به بیاهمیتی پیرنگ داستانی را جدیتر و مصممتر عملی کرده است. در اولین پاراگراف کتاب، تمام ماجرای ششصد صفحه رمان را لو داده و بازگو کرده و خیال شما را راحت کرده است. ماجرا از این قرار است. حالا اگر دنبال هیجان ماجرایی، کتاب را ببند و برو برای خود خوراک دیگری بیاب. اگر اسیر و دربند و مشتاق نحوهی روایت، جزئیات و باز هم جزئیاتی، همراه شو و این رمان را بخوان.
آقای اورهان پاموک با تاکید گفته است که رمان تازهاش (بیگانگی در ذهن من) «یک اثر فمینیستی» و«اولین اثر فمینیستی» وی و از معدود آثاری ست که زندگی طبقهی کارگر را از زبان خود این طبقه روایت میکند. داستان فروشندهای دورهگرد در استانبول در سال ۱۹۶۹ تا همین سال گذشته و بار دیگر تاریخ و جغرافیا و خردهفرهنگ استانبول، شهر پاموک، به جلوهگری و چیرهدستی ثبت و تصویر میشود.
اورهان پاموک از محبوبترین نویسندگان من است. هرچه نوشته با ولع بلعیدم، و مهمترین دلیل علاقهام به او همین اشتیاق او به ریزهکاری و جزئیات است. ریتم آرام و سنگین کتابهایش کاملاً باب میل من و چیدمان زندگیام است، امنیتبخش است. دوست دارم که هیچوقت تو را غافلگیر نمیکند، علاقهای به شوکهکردن شما ندارد و بازی را بههم نمیزند. کتابهایش از بهترین همنشینهای شبهای سرد و طولانی و تاریک سال است. لمیده در امن پتویی نرم و نور اندک آباژور، کنار کاسههای سوپ، فنجانهای چای و قهوههای بیشیر و شکر.
امروز کتاب را تحویل گرفتم و میدانم این یکی هم نرمنرمک، سر صبر، بیعجله و شتاب خوانده خواهد شد و همراه امن شبهایی از بازماندهی پاییز و زمستان خواهد شد.
پ.ن
*نظر اورهان پاموک در باره پیرنگ با تفصیل در این گزارش گاردین آمده است:
‘A book is not its plot’: Orhan Pamuk on new novel A Strangeness in My Mind
بازنشر از سایت راهک
۳ نظر
بابت بانشر این مطلب خوب ممنون. راستش آن چیزی که این روزها در نویسندگان ما نیست جسارت عاقلانه است. پاموک ریسک می کند اما نه دور از تدبیر و حسابگری. لااقل سعی نمیکند به هر ترتیب ممکن چیزی جدید و خلق الساعه در ادبیات ثبت کند که به درد هیچ بنی بشری نمیخورد.
راستی! در لینکهای بغل سایت دیدم تسویه حساب نوشته شده تصفیه حساب. تعمدی در کار بوده؟ بالأخره حساب را تسویه می کنند تا تصفیه؟
نکتهی مهم در همین قضیه این است که پاموک منکر پلات نیست، بلکه منکر «اهمیت» پلات در قیاس با جزئیات است. مشکل برخی نویسندگان ما این است که رویکردها و خلاقیتهای عجیب و غریبشان بیشتر از سر ناتوانی ست. یعنی مثلاً زورشان به پلات نمیرسد، آن را دور میزنند و نظریه هم صادر میکنند. ولی یکی مثل پاموک، پلات را دور نمیزند، بلکه از دل آن میگذرد و به چیزی دیگر میرسد.
در بارهی تصفیه ـ تسویه حساب هم باید عرض کنم که اختلاف علما بر سر آن بدجوری شدید است. منبعی ارزشمند مثل فرهنگ سخن، علیرغم ارائهی تعریف درست از هر دو کلمه، تبصره میزند که «تسویهحساب» را در معنای مجازی «انتقامکشی» هم به کار میبرند. ولی یکی مثل استاد ابوالحسن نجفی درست برعکس، تأکید میکند که این کاربرد مجازی برای تسویهحساب نادرست است و درستترش در این مورد خاص همان تصفیهحساب است به معنای صاف کردن حساب با طرف چه واقعی چه مجازی. و من به نظرم میرسد توضیح و استدلال آقای نجفی معقولتر است. با این حال از جملهی مواردی ست که از شدت شیوع، من هیچکدام را در نوشتهها و کلام دیگران غلط فرض نمیکنم. در این زمینهی خاص مشکل من ترکیب خندهدار تسویه و تصفیه است که میبینم حتا در داستانها هم گاهی مینویسند تصویهحساب! البته راهحل ناخواستهی بامزهای هم بهنظر میرسد انگار برای حل این اختلاف نظر علمایی!
ممنون، ممنون بابتِ توضیحاتِ دقیق. جنابِ نجفی در «غلط ننویسیم» توضیحِ کاملش را داده است و پاسخِ شما سببِ خیر شد نگاهی بهش بیندازم و بفهمم اغلب در اشتباه بودهام. 🙂