حبیب حسینیفرد: هانا آرنت (۱۹۰۶ آلمان ـ ۱۹۷۵ آمریکا) عمدتاً به خاطر آثارش در زمینهی فلسفهی سیاسی یا گزارشهایی که از محاکمهی آدولف آیشمن در اسرائیل انتشار داد یا عشقش به مارتین هایدگر شهره است، ولی شعرگفتن او هم موضوع پنهان و ناشناختهای نبوده. بخشی از شعرها البته در نامههای او به هایدگر یا در کتاب «تاملات روزانه»ی او قبلاً انتشار یافتهاند. حالا یعنی چهل سال پس از مرگ او، مجموعهای از این شعرها به صورت مستقل در آلمان به بازار کتاب آمده است.
مشکل تأخیر در انتشار مجموعهشعرهای آرنت شاید به این برمیگشته که او اکثر شعرهای خود را در ارتباط با یک موضوع خاص یا به صورت نامه یا ضمیمهی نامه برای دوستان و آشنایان فرستاده و کمتر هم در قید انتشار شعر به عنوان فعالیت قلمی و ذهنی خود بوده است. با این حال که او علاوه بر رهاکردن خود در شعر و غنودن در آن، برای شعر ارزش ویژهای قائل بود: «تنها از شاعران میتوان انتظار گفتن واقعیات را داشت، نه از فیلسوفان که معمولاً اظهاراتی اندیشهشده ازشان انتظار میرود.»
با این همه، شعرهای آرنت ورای مضمون اغلب گیرا و رمزآلودشان، به لحاظ صناعت و ظرایف حائز ارزش بالایی شمرده نمیشوند که البته خود او هم مدعی نیست و گهگاه طعنههایی هم به خود میزند.
برای آرنت شعر از باب ممانعت از گسستی که میان او و زبان مادریاش در مهاجرت ایجاد میکند نیز حائز اهمیت است. آرنت بر خلاف برشت و آدرنو و توماس مان در پایان جنگ هم به آلمان بازنگشت و آمریکا و زبان انگلیسی خانهی همیشگی او شد. با این حال، بیان احساس در زبان دوم که بعدها آموخته میشود دشوارتر از زبانی ست که با آن بزرگ شدهای و با هستی درآمیختهای و درک و دریافت از جهان را در واژههای آن آغاز کردهای. مؤخرهی کتاب شعر آرنت که خانم آلمانیشناسی به نام ایرمنا فون د لوهه آن را نوشته، نکات خوبی در این زمینه به دست میدهد.
۷۱ شعری که در کتاب «من خویشتن، من هم میرقصم» انتشار یافتهاند، دو دورهی زمانی را در برمیگیرند. دستهی اول شامل ۲۱ شعر است که هانا آرنت از ۱۷ سالگی تا ۲۰ سالگی (در فاصلهی میان ۱۹۲۳ تا ۱۹۲۶) سروده و عمدتاً مضمونی عاشقانه دارد و خطاب به مردی (هایدگر) بیست سال از او بزرگتر است که دل در گرو او داشته. شعرها شاید برای همهی ما یادآور شور و حال و احساسات و خلجانهای عشقی و روحی دوران دانشجویی هم باشد.
ادبیات در خدمت فلسفهی سیاسی
دستهی دوم شعرها که ۵۰ شعر را شامل میشود، در فاصلهی ۱۹۴۲ که آرنت در فرار از آلمان نازی به آمریکا رسیده، نوشته شدهاند و تا ۱۹۶۱ ادامه مییابند. اولین شعر از این گروه، به مرگ والتر بنیامین در جریان فرار از اسپانیا اختصاص دارد و به او تقدیم شده: «آواهای دور، رنجهای نزدیک…/ آن صداهای مردگان که پیشقراول و پیغامبر ما شدند/ در هدایت ما به وضعیتی میان هشیاری و ناهشیاری»
در همین مجموعه است که هانا آرنت اشاراتی هم به مسئلهی مهاجرت و کندهشدن از محیط طبیعی زبان دارد: «نان دیگر نان نام ندارد، و شراب بیگانه صحبتها را دگر میکند.»
همان روزی که آرنت شعر تأثرانگیز در باب مرگ بنیامین را سروده، شعر دیگری را هم به روی کاغذ آورده که لحن و مضمونی حماسی و بعضاً شعاری دارد، بهسان شماری از شعرهای قبل از ۱۳۳۲ خورشیدی یا شعرهای ۱۳۵۰به بعد، که البته در شرایط شکست و سرکوب دوران نازیها شاید قابل فهم باشد: «حق و آزادی/ برادران تردید نکنید/ سپیدهدم پیشاروی ما ست/ حق و آزادی/ برادران به یافتن آنها دلیری کنید/ فردا ما شیطان را از پا درخواهیم آورد… حق و آزادی/ برادران نپرسید/ما حالا دادگاه جهانیم»
در مؤخرهی کتاب اشاراتی متفاوت هست به رابطهی تنگاتنگ هانا آرنت با ادبیات در تدوین آثار خویش در زمینهی فلسفه سیاسی. از جمله ایرمنا فون د لوهه (مؤخرهنویس شعرهای آرنت) به کتاب ادبی ژوزف کنراد در باب استعمار در آفریقا (قلب ظلمت) استناد میکند و بهرههایی که آرنت در نوشتن کتاب ریشههای توتالیتاریسم از این کتاب برده، و جملهی خود آرنت را در این باره میآورد: «کسی که میخواهد انزجار در بارهی جنون نژادپرستی امپریالیستی را بفهمد، نه مردمشناسی به دردش میخورد و نه کلاً علم کمکی برای او ست.» (یعنی در اینجا ادبیات میتواند یاریگر اصلی باشد.)
نام کتاب شعر هانا آرنت از یکی از شعرهای او برگرفته شده که در زمستان ۱۹۲۳ سروده است. در این شعر از جمله میخوانیم: «من خویشتن/ آری من هم میرقصم/ رها از بار سنگینی/ در ظلمت و در خلأ… من خویشتن/ آری من هم میرقصم/ (البته) در مقیاسهایی کنایهآمیز/ من خودم را فراموش نکردهام/ من خلاء را میشناسم/ سنگینی را هم…
کتاب شعر «من خویشتن/ من هم میرقصم» را انتشار پیپر در آلمان در ۱۶۰ صفحه منتشر کرده و از نوامبر گذشته در بازار است.
بدون نظر