خوابگرد قدیم

یکی دو خبر، یک تشر و یک نظر؛ همه ادبی!

خبرم این است که مؤسسه‌ی «شهر کتاب» دو دوره‌ی آموزشی تازه را برگزار می‌کند. یکی دوره‌ی جدید آموزش داستان‌ کوتاه که دکتر حسین پاینده مدرّس آن است. این دوره از ۱۶ شهریور شروع می‌شود و جلسات آن روزهای پنج‌شنبه صبح برگزار می‌شود. دقیق‌تر اگر…

۴ شهریور ۱۳۸۵
خوابگرد قدیم

اندر حکایت برخی دوستان قشنگ و سینمای قشنگ‌ترشان!

سه‌شنبه‌شب (۳۱ مرداد) شبکه‌ی دوم، فیلم «کافه ترانزیت» کامبوزیا پرتوی را نشان داد. بیچاره پرتوی، که اگر فیلم را دیده باشد چه حرصی خورده است از این همه قیچی که بی‌رحمانه به آن زده بودند! سانسوری که انجام شده بود، در حد یک تدوین…

۳۱ مرداد ۱۳۸۵
خوابگرد قدیم

فقط یک کابوس باورنکردنی

خوابگرد: در زیر سَمومی که به نام مهرورزی بر فضای نشر ادبی وزیدن گرفته و برهوتی که در حال رخ‌نمودن است، داستان بلند «عقرب روی پله‌های راه‌آهن اندیشمک، یا از این قطار خون می‌چکه قربان» نوشته‌ی حسین مرتضاییان آبکنار جزو دندان‌گیرترین‌هاست. به این بیفزایید…

۲۸ مرداد ۱۳۸۵
خوابگرد قدیم

بازخوانی پرونده‌ی جاری (۲)
«گزارش دهه‌ی توفانی» بازی آخر بانو ـ بلقیس سلیمانی

بدون شک رمان خانم سلیمانی واجد ویژگی اصلی هر رمان (جدا از فرم و محتوای آن) است؛ خواندی و جذاب. اگر چه که صفت جذاب نسبی است و بلافاصله پس از آن پرسیده خواهد شد برای که؟ اما بعید است سلیقه متوسط قشر کتاب‌خوان…

۲۳ مرداد ۱۳۸۵
خوابگرد قدیم

دو نکته با دوستان «شرق» و دشمنان «غرب»

در گیر و دار فشاری که این روزها از طرف حاکمیّت به روزنامه‌‌ی «شرق» می‌آید و چانه‌زنی سختی که میان کله‌گنده‌ها بر سر بقای روزنامه یا چگونگی تداوم آن جریان دارد، نمی‌دانم دوستان روزنامه‌نگار شرق ـ به‌خصوص در سرویس ادب و هنر ـ چه…

۲۳ مرداد ۱۳۸۵
خوابگرد قدیم

لطفاً خانواده‌ای را از نگرانی نجات دهید!

پیش تر گفته بودم که گاهی، ایمیل‌هایی را که پرسشی را طرح کرده‌اند یا مشورتی خواسته‌اند، و جنبه‌ی عمومی دارند، در این‌جا می‌گذارم. این یکی را هم بخوانید و لطفاّ هم به فرستنده‌ی ایمیل و هم به من بدبخت کمک کنید! متن ایمیل بدون…

۱۸ مرداد ۱۳۸۵
خوابگرد قدیم

هفتان یک ساله شد

من و حسین جاوید می‌خواستیم قرتی‌بازی دربیاوریم و برای یک‌سالگی هفتان، دعوت‌نامه‌ی وبلاگی بنویسیم که مثلاً جایی دور هم جمع شویم و الواتی کنیم به بهانه‌ی هفتان؛ ولی راستش را بخواهید ترسیدم در این وانفسای گرفتاری‌های شخصی و عمومی و کشوری و لشکری، هیچ‌کس…

۱۵ مرداد ۱۳۸۵
خوابگرد قدیم

بازخوانی پرونده‌ی جاری (۱)

مقدمه: سال‌هاست که ادبیات داستانی ایران را پی‌گیرانه می‌خوانم و شش هفت سالی‌ست که بی‌تعارف تنها درباره داستان‌هایی که دوست‌می‌دارم‌شان، چیزکی در حد یادداشت می‌نویسم تا تقسیم کنم لذتی را که بردم، که می‌برم. برای همین است که مدتی‌ست یادداشت‌هایم دیگر بر کلّ یک…

۱۵ مرداد ۱۳۸۵
خوابگرد قدیم

قهرمان ملّی در ایران یعنی حمّالان پوچی!

چه خوش‌تان بیاید چه نیاید، من یکی به این چیزها که می‌رسم، دست و دلم می‌لرزم. چه از جنگ خوش‌مان بیاید چه نیاید، این زنِ ایستاده با تبر قهرمان مقاومت زن ایرانی‌ست که پس از مرگ شوهرش، تأمین مخارج زندگی خانواده‌ی پنج نفره را…

۱۴ مرداد ۱۳۸۵
خوابگرد قدیم

ضدّ پیشنهاد برای ترجمه

شمار زیادی از ایمیل‌هایی که می‌گیرم، پرسش‌اند درباره‌ی موضوعات مختلف. بد نیست از این پس برخی را ـ به جای پاسخ خصوصی ـ در این‌جا جواب بدهم؛ مثل این یکی، البته بدون نام و با تلخیص:من در حال حاضر ساکن شهر آتلانتا در آمریکا…

۱۱ مرداد ۱۳۸۵
Back to Top