خوابگرد قدیم

با آخرین نفس‌هایم / یک‌جور بهاریه‌نویسی

نورزو امسال از راه رسید. حال و هوای چندان خوشی ندارم. سال پیش به چند دلیل، به‌خوبی بر من نگذشت؛ اما مهم نیست. برای این که خودم را بازیابم، به‌یاد می‌آورم که از معدود اتفاقات شیرین و خوب سال گذشته، دات‌کام شدن همین وبلاگ…

۲۷ اسفند ۱۳۸۲
خوابگرد قدیم

گپ‌وگفتی درباره‌ی رمان «فریدون سه پسر داشت»

خوابگرد: عباس معروفی در آلمان رمان «فریدون سه پسر داشت» را می نویسد، آن را برای گرفتن مجوز به وزارت ارشاد می‌سپارد، موارد سانسور در این رمان عددی سه‌رقمی اعلام می‌شود، معروفی رمان را روی وب منتشر می‌کند، رمان را می‌خوانم؛ داستان نسلی گمشده در…

۲۴ اسفند ۱۳۸۲
خوابگرد قدیم

یادداشت‌های روزانه + پی‌نوشت

این یکی را مشهدی‌ها نخوانندمشهد و کلا استان خراسان، آن‌قدر که دیار شاعران بزرگ بوده، داستان‌نویس چندانی در آن رشد نکرده. این سال‌ها فضا‌ی بسته‌ی سیاسی هم البته تاثیر خودش را گذاشته تا داستان‌نویسی در این منطقه چندان پانگیرد. در چنین فضا و جایی،…

۲۲ اسفند ۱۳۸۲
خوابگرد قدیم

بازار خودفروشی در تهران کجاست؟

از سال‌ها پیش این تصور در میان شهرستانی‌ها رواج یافته که درخیابان‌های تهران پول روی زمین ریخته؛ آدم می‌خواهد که جمع کند. کف خیابان‌های تهران اما جز دست‌انداز و ته‌سیگار و آشغال چیز دیگری دیده نمی‌شود. پول شاید باشد، آن‌قدر که بتوانی نهنگ شوی؛…

۲۰ اسفند ۱۳۸۲
خوابگرد قدیم

یادداشت‌های روزانه

:: دو سه روز گذشته را بیش‌تر پیش مادرم بوده‌ام. آورده بودیمش تهران. دیشب حرف از «امامزاده صالح» زد و «شاه عبدالعظیم». می‌دانستم که امامزاده صالح برایش دشوار می‌شود؛ از بس که شلوغ است همیشه و به‌خصوص این‌روزهای پایان سال و تجریش و بازار…

۱۹ اسفند ۱۳۸۲
خوابگرد قدیم

چای تلخ «سانسور» با قند شیرین «منفعت»

عادت کرده‌ایم که دیگر از هیچ چیز تعجب نکنیم. ۷سال پیش که یک فیلمنامه‌ی تصویبی با درجه‌ی «ب» را به انجمن سینمای دفاع مقدس بردم تا برای ساخت آن، از آن حمایت کند، جناب «شفق» و انصار و اعوانش تکه کاغذی به اندازه‌ی پاکت…

۱۵ اسفند ۱۳۸۲
خوابگرد قدیم

الاغ‌چرونی بهتر است یا…؟

خیلی کم پیش می‌آد، آن‌لاین چیزی بنویسم. الان دارم این کار رو می‌کنم. چون می‌ترسم اگه قطع کنم، دیگه نتونم کانکت بشم. عصبانی‌ام. چند روزیه که یا نمی‌تونم آن‌لاین بشم، یا اگه هستم، سرعت، اون‌قدر پایینه که حتا ایمیل‌هام رو هم به زور چک…

۱۴ اسفند ۱۳۸۲
خوابگرد قدیم

بولداگ ؛ داستانی چاپ‌نشده، نوشته‌ «آرتور میلر»

از سال ۱۹۷۸ انتشارات Houghton Milfflin Company  گزیده‌ای از داستان‌هایی را که در طول یک سال در مجله‌های آمریکا و کانادا چاپ شده، در کتابی با عنوان بهترین داستان‌های سال به انتخاب و ویراستاری یک نویسنده یا منتقد معتبر چاپ می‌کند. نویسنده‌هایی مثل «جان…

۱۲ اسفند ۱۳۸۲
خوابگرد قدیم

انجمن دفاع از حقوق کاربران فرهنگ و اطلاعات در ایران

حسین جان، دلت خوش است، نه؟نوشته‌ای «گروه صنفی برای دفاع از حقوق کاربران اینترنت در ایران» راه بیندازیم. نوشته‌ای دومین جدید وبلاگت را فیلتر کرده‌اند، سایت «امروز» را هم بسته‌اند. نوشته‌ای گروه راه بیندازیم، سازمان‌بدهیم، عضو بگیریم، انتخابات برگزار کنیم، سخنگو انتخاب کنیم، در…

۶ اسفند ۱۳۸۲
Back to Top