عاقبت اتفاق افتاد! بالاخره، جهان ادبیات جهانی شایستهسالار شدهاست! ژانر داستان جنایی که خود من برای اولین بار در شش سالگی با خواندن کتاب انید بلیتون از آن به عنوان محبوبترین ژانر زندگیام آگاه شدم، امروز رسماً پرفروشترین گونهی ادبیات انگلستان است.
نویسنده: سوفی هانا
مترجم: سحر سخایی
عاقبت اتفاق افتاد! بالاخره، جهان ادبیات جهانی شایستهسالار شدهاست! ژانر داستان جنایی که خود من برای اولین بار در شش سالگی با خواندن کتاب انید بلیتون از آن به عنوان محبوبترین ژانر زندگیام آگاه شدم، امروز رسماً پرفروشترین گونهی ادبیات انگلستان است. تحلیل دادههای سایت نیلسون در نمایشگاه کتاب لندن نشان میدهد که رمانهای جنایی در سال ۲۰۱۷ برای اولین بار – از زمانی که آمار نیلسون آغاز به انتشار کرده است- بیش از تمام ژانرهایی فروش داشته است که با نام ادبیات داستانی و عمومی شناخته میشوند. کتابهای جنایی از سال ۲۰۱۵ نوزده درصد بازار معادل ۱۸.۷ میلیون نسخه افزایش فروش داشتهاند که در برابر فروش ۱۸.۱ میلیونی کتابهای عمومی فروخته شده در سال ۲۰۱۷ قرار میگیرند.
ساعت ۹ شب کجا بودی؟
شاید این اولین بار است که ژانری که من دوست دارم، مینویسمش و خوانندهاش هستم از تمام رقیبانش پیشی گرفته است، اما مطمئناً برای اولین بار نیست که مورد سوال واقع میشوم که: چرا باید چنین اشتیاقی برای خواندن رمانهای جنایی باشد؟ ادبیات جنایی پیش از آنکه یکی از ژانرهای محبوب باشد، سالها قبلتر پرطرفدارترین در ادبیات بوده است و باز ما نویسندگان جنایی باید به این سوالات پاسخ دهیم. حتی گاهی این سوال از راهی ظاهرا نادرست پرسیده میشود: خانم هانا آیا میشود راهحلی برای محبوبیت متوقفنشدنی ادبیات جنایی پیدا کرد؟ و راستی شما در ساعت ۹ شب سهشنبه کجا بودید؟ شرط میبندم در حال نوشتن رمان جنایی! (نویسندگان پرکار به یاد بسپارند: کلمهی متوقف نشدنی هرگز در واقع یک جور تعریف و تمجید نیست و شما باید همیشه نسبت به کسی که دربارهی شما آن را به کار میبرد شکاک باشید.)
پس چرا یکباره، ادبیات جنایی، محبوبترین ژانر ادبیات انگلستان شد؟ من گمان میکنم خوانندگان حس کردند این ژانری خواهد بود که ۱) در آن به لذت و سرگرمیشان بیش از هر چیز دیگری که نویسنده بخواهد تجربه کند اولویت داده میشود ۲) ضمانت میدهد که پلاتی جذاب و درگیرکننده در کار خواهد بود.
بله، بسیاری از رمانهای ادبیات عمومی و داستانی هم پلاتهای جذابی دارند، و برخی رمانهای جنایی هم به پیشبینی پذیریِ گودالِ آب و گلی در یک پیادهرو هستند، با اینحال به عنوان ژانر، داستان جنایی همیشه قول میدهد پر از تعلیق و حرکت در مسیری باشد که معمولاً از آن در ادبیات غیرژانر خبری نیست.
نویسندهی پرفروش رمانهای مهیج دیوید بادلاچی میگوید: زمانهایی که پراضطرابیم و به نظر میرسد که تیرگی بر نور چیره شده است زمان آمدن رمانهای جناییست تا تعادل را به زندگی بازگردانند. مردم به شکلی ذاتی دوستدار آدم بدهایی نیستند که بدی میکنند و قسر در میروند. آدم بدها پیشاپیش در زندگی واقعی بنا به بسیاری دلایل همین کار را کردهاند. اما در داستانها شیطان به جزای عملش میرسد و آدم خوبها معمولاً پس از حل معما پیروز میشوند؛ همه چیز جهان درست و سرجاست، لااقل در شکل تخیلی و داستانیاش!
حل معما
برای بیشتر ما زندگی همین است. آیا کار مورد علاقهمان را به دست میآوریم؟ آیا خواهر شوهرمان در خفا از ما بیزار است؟ آیا رابطهی عاطفی ما رو به پایان است؟ ما با ندانستن احاطه شدهایم و آرزویمان این است که کاش میدانستیم. ژانر جنایی تنها ژانریست که مسئلهی حل معما – اینکه چه اتفاقی بالاخره قرار است بیافتد- را در مرکز همه چیز قرار میدهد. این اتفاق به انگیزهی مرکزی ما برای دانستن شبیه است، همانطور که ما شبیه کوری راه گم کرده و عصازنان در زندگیمان پیش میرویم، نیاز داریم بدانیم اما هرگز تمام پاسخها به ما داده نشده است.
با این حال تمام آنچه گفته شده همیشه در ژانر جنایی حاضر بوده است پس دلیل اصلی افزایش حال حاضر محبوبیت این ژانر چیست؟ در اینجاست که باید نگاهی بیاندازیم به یکی دیگر از ژانرهای همیشه محبوب: رمانس که باز در مرکز خود معمایی دارد: عشق ابدی ازلی از کدام سو خواهد آمد؟ آیا شادی حقیقی ممکن است؟ آیا او خودش است؟ همانطور که در زندگی واقعی تنبیهی همیشه و لزوماً متوجه آدمهای بد نمیشود آن همزاد بینقص برای زندگیای شاد و ابدی هم در واقع وجود ندارد.
ژانر جنایی و داستان رمانتیک از نیاز برای جوابهایی قاطع و پایانهایی خوش زاده شدهاند. قاتلی که درست و حسابی غل و زنجیر شده به اندازهی پایان خوشی مثل ازدواج آقا و خانم مورد نظر خوشایند است.
در هر دوی این ژانرها واقعگراییِ نیروی پیش برنده است (معما، نیاز به راه حل خوشایند) و این واقعگرایی درآمیخته با ارزشهای نه چندان واقعگرایانه یعنی سرانجام نیک/قصهی پریان و پایانهای ژانری (با امنیت کامل دستگیر شدن/ خوشبختی با همزاد واقعی) آن چیزهایی ست که برایشان همیشه از سوی مخاطب درخواست هست.
«سلینا واکر» ناشر در انتشارات «سنچوری و اَرو»، ظهور اخیرِ تریلرهای روانشناختی را به آنهایی متعلق میداند که «به نوعی باعث اختلاط روابط زنان و انواع کاراگاهان هستند.» و او درست میگوید؛ در این ژانر که من برای اولین بار با آن در رمان نیچی فرنچ «بازی حافظه» و در رمان فیلدینگ یعنی «دیدن جین ران» آشنا شدم، معمای جنایی و معمای عاشقانه هردو در یک بسته قرار گرفتهاند (آیا اون زن یا مرد خودشه؟/ یا آیا اون مرد یا زنه برای ما خطر داره؟) بسیاری خوانندگان – شاید بیشترشان- این تردید را از زندگی واقعی ما در داستان تشخیص خواهند داد چرا که در انگلستان و در میان ژانرهای پرفروش معمولاً مشکلاتی که با این سوال همراه میشوند – با میزان راضی کنندهای از کمبود واقع گرایی- به محض رسیدن به اولین کسی که سوال درست را بداند حل می شود.
برای خواندن مطالب ما میتوانید به کانال جناییخوانی در تلگرام مراجعه کنید.
بدون نظر